سخت در اندیشه ام که حکیم چگونه در آن زمان به این مفهوم دست یافته بوده است ؟
سخن ها به کردار بازی بود .
مشغول سر هم کردن و دنبال هم چیدن واژگان شده ایم .
پس و پیش می کنیم ، قافیه می دهیم ، ردیف می گذاریم ، وزن اش را کم و زیاد می کنیم .
سخن نمی گوییم بلکه : سخن سَرِ هَم می کنیم ،
سخن می چینیم .
سخن بازی ، حرف بازی می کنیم .
به جای بیرون کشیدن مفاهیم و راه حل مسئله به یاری اندیشه و اندیشه را در قالب کلمات ریختن به چیدمان الفاظ و کلمات مشغول ایم ! .
در مورد فردوسی کسی ادعای پیامبری و این گونه مدعا ها را طرح نکرده و گرنه می شد این را گونه ای اعجاز به حساب آورد ! .
...
سخن ها به کردار بازی بود .
مشغول سر هم کردن و دنبال هم چیدن واژگان شده ایم .
پس و پیش می کنیم ، قافیه می دهیم ، ردیف می گذاریم ، وزن اش را کم و زیاد می کنیم .
سخن نمی گوییم بلکه : سخن سَرِ هَم می کنیم ،
سخن می چینیم .
سخن بازی ، حرف بازی می کنیم .
به جای بیرون کشیدن مفاهیم و راه حل مسئله به یاری اندیشه و اندیشه را در قالب کلمات ریختن به چیدمان الفاظ و کلمات مشغول ایم ! .
در مورد فردوسی کسی ادعای پیامبری و این گونه مدعا ها را طرح نکرده و گرنه می شد این را گونه ای اعجاز به حساب آورد ! .
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر