با دوستي در مورد اينكه حق تفسير دين ، بطور مشخص دين اسلام با روحانيت هست يا نيست گفتگو داشتيم
چون ايشان ابراز داشت فرصت وبلاگ نويسي نداره ،ظاهرا قرعه بنام من افتاده !
در مورد حق تفسير انحصاري دين توسط روحانيون مسائلي كه بنظر من در اينجا يعني در مشكل فعلي ما با طرفداران تمركز قدرت توسط متوليان ديني ، مطرح است ، اين نكات قابل ذكر هستند :
الف : "حق تفسير انحصاري" يا "صلاحيت تفسير" :
ابتدا بايستي روشن شود آن چه در باره آن گفتگو ميكنيم "حق تفسير انحصاري" است يا "صلاحيت تفسير" دين .
در مورد دين و آيين كه قانونا الزامي در پاي بندي افراد به آن نيست ، بنظر من بيشتر با صلاحيت ابراز نظر (تفسير) روبرو هستيم تا انحصار! و حق ! .
عقلا و منطقا در زمينه مسائل حرفه اي و تخصصي مشابه امور ساختماني نظر يك بنا را همگان ، به نظر يك آرايشگر ترجيح ميدهند ، اما اين گونه نيست كه آرايشگر حق اظهار نظر در مورد ساخت و ساز را نداشته باشد ، بخصوص اگر در رابطه با ساختمان خودش باشد .
همان طور كه همگان به آن معترفيم در زمان دعوت به دين اسلام هيچ گونه حق انحصاري در تفسير كلام خدا از طرف جامعه به حضرت پيامبر ، اختصاص نيافته بود .
ب : جايگاه تفسير و مفسر دين در جامعه امروز :
موضوع صلاحيت تخصصي و حق ابراز نظر حرفه اي در علوم جديد و مدنيت دوران جديد است يعني صاحبان حرفه يا متخصصان فلان رشته اي كه قصد برخورداري از صلاحيت تخصصي و حرفه اي براي ابراز نظر در رشته يا فن خويش را دارند ابتدا بايستي به لوازم آن نيز پاي بند باشند ( مطابق قاعده فقهي : "اذن در شي اذن در لوازم آن هم هست") .
از لوازم مشاركت سالم و صحيح در مدنيت دوران جديد تناسب و عقلانيت است آيا صاحبان اين حرفه به آن ها پاي بند هستند ؟
هر گروه كه رفتار غيرقانوني و غير مدني يا حتي ضد مدني و ضد اجتماعي داشته باشد ممكن است درخواست كند كه در فلان زمينه (مثلا مسابقات بوكس زيرزميني) صلاحيت يا حق انحصاري تفسير با اوست ، آيا جامعه بايستي به اين گروه اين حق را اعطا كند ؟
اظهار نظر و قضاوت جداي از اعمال حكم و اعمال نظر است ، صاحب نظر يا متخصص خودش نميتواند مجري حكم خودش هم باشد !
ج - لزوم حفظ بي طرفي و ذينفع نبودن صاحب نظر يا داور :
در مسائل روزمره جوامع همواره حق يا صلاحيت اظهار نظر يا تفسير به فرد يا مجموعه اي اعطا شده يا واگذار ميگردد كه نسبت به موضوع ذينفع نباشند ، يعني خودشان يك طرف دعوا يا منتفع از آن نباشند ، در شرايطي كه انگشت اتهام به سمت يك صنف خاص است مسلما از اعضاي آن صنف نميتوان بعنوان داور يا صاحب نظر در آن مورد خاص استفاده يا استناد كرد .
د - مشخص بودن محدوده حرفه (فن ، پيشه ، شغل) يا علوم ديني :
در ارتباط با تفسير دين در واقع با موضوع مشخص ، معين و محصوري روبرو نيستيم ، از طرفي اين رشته مجموعه اي از مباحث مربوط به حرفه ها و علوم گوناگون را در خود جاي داده ، از قبيل : تاريخ چهارده قرن گذشته ، تشريفات ، رسوم ، آيين ها و رفتارهاي عبادي ، و حقوق و قوانين مدني ( فقه ) .
از طرف ديگر نامتعين و نامشخص بودن ضوابط و حد و حدود دخالت نيز از موضوعات مورد علاقه استبداد ، افراد و نظام هاي متمركز كننده قدرت ميباشد و همان طور كه مشاهده ميكنيم عمدتا قيودي را برنمي تابند .
بنظر بنده در صدر اسلام نيز جمع آوري متون ديني و آن چه متصرفان عرب ميتوانسته اند بعنوان متون و فرامين ديني (فرامين خدا و سنت رسول) به آن ها استناد كنند به درخواست و پافشاري مردم ممالك تصرف شده بوده ، زيرا تعيين حد وحدود اختيارات و روابط بين مردم با حاكم ( كه عنوان نمايندگي خدا را نيز به دوش ميكشيده ) ، بيشتر به نفع مردم تحت ستم بوده است .
هــ - موضوع امروز "حق تفسير" نيست :
كشمكش جاري جامعه با متوليان ديني ، اعمال و تخصيص "حق تفسير انحصاري دين" نيست .
در واقع بسياري از مردم منتظر ارائه نظريات متناسب با روز و تفسير كارآمد از دين هستند و برآورده نشده است .
شايد بايستي به اين نتيجه رسيد كه توليد محتوا از امر عدمي (يا بظاهر عدمي) غيرممكن است .
تفسير مواردي كه در حيطه رخ دادهاي تاريخي يا رفتار حضرت پيامبر و گفته هاي ايشان و ساير اصحاب يا اولياي ديني است ، اساسا چندان قابل انحصار به صنفي كه امروزه خود را متولي دين مينامد ، نيست .
چه بسا يك تاريخ دان ، زبان شناس ، باستان شناس ، جامعه شناس و روان شناس بهتر ، علمي و قابل اتكاتر بتوانند واقعيت اين گونه رخ دادهاي تاريخي خاص را روشن كنند .
آن چه از روحانيت ديني انتظار ميرود ، همان گونه كه مدعي انحصار در آن هستند (مشابه تهديد آيت الله مصباح يزدي به استفاده از نيروهاي ماوراالطبيعي) ، جنبه هايي از دين است كه به جهان غيب و ارتباط بين انسان با خدا ميپردازد .
چون ايشان ابراز داشت فرصت وبلاگ نويسي نداره ،ظاهرا قرعه بنام من افتاده !
در مورد حق تفسير انحصاري دين توسط روحانيون مسائلي كه بنظر من در اينجا يعني در مشكل فعلي ما با طرفداران تمركز قدرت توسط متوليان ديني ، مطرح است ، اين نكات قابل ذكر هستند :
الف : "حق تفسير انحصاري" يا "صلاحيت تفسير" :
ابتدا بايستي روشن شود آن چه در باره آن گفتگو ميكنيم "حق تفسير انحصاري" است يا "صلاحيت تفسير" دين .
در مورد دين و آيين كه قانونا الزامي در پاي بندي افراد به آن نيست ، بنظر من بيشتر با صلاحيت ابراز نظر (تفسير) روبرو هستيم تا انحصار! و حق ! .
عقلا و منطقا در زمينه مسائل حرفه اي و تخصصي مشابه امور ساختماني نظر يك بنا را همگان ، به نظر يك آرايشگر ترجيح ميدهند ، اما اين گونه نيست كه آرايشگر حق اظهار نظر در مورد ساخت و ساز را نداشته باشد ، بخصوص اگر در رابطه با ساختمان خودش باشد .
همان طور كه همگان به آن معترفيم در زمان دعوت به دين اسلام هيچ گونه حق انحصاري در تفسير كلام خدا از طرف جامعه به حضرت پيامبر ، اختصاص نيافته بود .
ب : جايگاه تفسير و مفسر دين در جامعه امروز :
موضوع صلاحيت تخصصي و حق ابراز نظر حرفه اي در علوم جديد و مدنيت دوران جديد است يعني صاحبان حرفه يا متخصصان فلان رشته اي كه قصد برخورداري از صلاحيت تخصصي و حرفه اي براي ابراز نظر در رشته يا فن خويش را دارند ابتدا بايستي به لوازم آن نيز پاي بند باشند ( مطابق قاعده فقهي : "اذن در شي اذن در لوازم آن هم هست") .
از لوازم مشاركت سالم و صحيح در مدنيت دوران جديد تناسب و عقلانيت است آيا صاحبان اين حرفه به آن ها پاي بند هستند ؟
هر گروه كه رفتار غيرقانوني و غير مدني يا حتي ضد مدني و ضد اجتماعي داشته باشد ممكن است درخواست كند كه در فلان زمينه (مثلا مسابقات بوكس زيرزميني) صلاحيت يا حق انحصاري تفسير با اوست ، آيا جامعه بايستي به اين گروه اين حق را اعطا كند ؟
اظهار نظر و قضاوت جداي از اعمال حكم و اعمال نظر است ، صاحب نظر يا متخصص خودش نميتواند مجري حكم خودش هم باشد !
ج - لزوم حفظ بي طرفي و ذينفع نبودن صاحب نظر يا داور :
در مسائل روزمره جوامع همواره حق يا صلاحيت اظهار نظر يا تفسير به فرد يا مجموعه اي اعطا شده يا واگذار ميگردد كه نسبت به موضوع ذينفع نباشند ، يعني خودشان يك طرف دعوا يا منتفع از آن نباشند ، در شرايطي كه انگشت اتهام به سمت يك صنف خاص است مسلما از اعضاي آن صنف نميتوان بعنوان داور يا صاحب نظر در آن مورد خاص استفاده يا استناد كرد .
د - مشخص بودن محدوده حرفه (فن ، پيشه ، شغل) يا علوم ديني :
در ارتباط با تفسير دين در واقع با موضوع مشخص ، معين و محصوري روبرو نيستيم ، از طرفي اين رشته مجموعه اي از مباحث مربوط به حرفه ها و علوم گوناگون را در خود جاي داده ، از قبيل : تاريخ چهارده قرن گذشته ، تشريفات ، رسوم ، آيين ها و رفتارهاي عبادي ، و حقوق و قوانين مدني ( فقه ) .
از طرف ديگر نامتعين و نامشخص بودن ضوابط و حد و حدود دخالت نيز از موضوعات مورد علاقه استبداد ، افراد و نظام هاي متمركز كننده قدرت ميباشد و همان طور كه مشاهده ميكنيم عمدتا قيودي را برنمي تابند .
بنظر بنده در صدر اسلام نيز جمع آوري متون ديني و آن چه متصرفان عرب ميتوانسته اند بعنوان متون و فرامين ديني (فرامين خدا و سنت رسول) به آن ها استناد كنند به درخواست و پافشاري مردم ممالك تصرف شده بوده ، زيرا تعيين حد وحدود اختيارات و روابط بين مردم با حاكم ( كه عنوان نمايندگي خدا را نيز به دوش ميكشيده ) ، بيشتر به نفع مردم تحت ستم بوده است .
هــ - موضوع امروز "حق تفسير" نيست :
كشمكش جاري جامعه با متوليان ديني ، اعمال و تخصيص "حق تفسير انحصاري دين" نيست .
در واقع بسياري از مردم منتظر ارائه نظريات متناسب با روز و تفسير كارآمد از دين هستند و برآورده نشده است .
شايد بايستي به اين نتيجه رسيد كه توليد محتوا از امر عدمي (يا بظاهر عدمي) غيرممكن است .
تفسير مواردي كه در حيطه رخ دادهاي تاريخي يا رفتار حضرت پيامبر و گفته هاي ايشان و ساير اصحاب يا اولياي ديني است ، اساسا چندان قابل انحصار به صنفي كه امروزه خود را متولي دين مينامد ، نيست .
چه بسا يك تاريخ دان ، زبان شناس ، باستان شناس ، جامعه شناس و روان شناس بهتر ، علمي و قابل اتكاتر بتوانند واقعيت اين گونه رخ دادهاي تاريخي خاص را روشن كنند .
آن چه از روحانيت ديني انتظار ميرود ، همان گونه كه مدعي انحصار در آن هستند (مشابه تهديد آيت الله مصباح يزدي به استفاده از نيروهاي ماوراالطبيعي) ، جنبه هايي از دين است كه به جهان غيب و ارتباط بين انسان با خدا ميپردازد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر