۱۳۹۲ اردیبهشت ۱, یکشنبه

چرا راي نمي دهم ؟

چرا راي نمي دهم ؟
براي اينكه : از دَلِگي خوشم نمي آيد       ،      براي اينكه : از ترسو بودن متنفرم .
براي اينكه : ترجيح ميدهم  سربلند بميرم  تا اينكه با ذلت و خواري جان بدر ببرم .
براي اينكه :در ديدارهاي روزانه كسي را نمي بينم كه باصراحت مدعي راي دادن بوده و منطقي از كارش دفاع كند ؛ 
  بلكه بيشتر از روي  ترس يا دلگي و يا بي مسئوليتي با شرمندگي ابراز مي دارد كه ناچار در  راي گيري شركت خواهد كرد  يا اساسا قصدش  در مورد راي دادن را از ديگران پنهان مي كند .
براي اينكه : جوان دانشجويي را ديدم مي گفت : "با كلي آشنا و پارتي بازي ، قرار است در يك مركز دولتي يا نيمه دولتي دستش  بند شود ، به همين خاطر ريسك نمي كند و راي مي دهد"  ،‌ 
بين خودمان بماند كه به او رهنمود دادم  "حداقل راي باطله بيندازد"  !
ولي پاسخ داد  : "انگار قرار است امسال به شيوه جديدتري راي گيري انجام شود كه طي آن راي هر فرد ديگر مخفي نيست و همزمان در كامپيوتر ثبت شده و براحتي قابل استعلام و دسترسي خواهد بود" 
ته دلم به او حق دادم .
قسمت واقعي و قابل مشاهده آمار مشاركت در انتخاباتي كه مايه افتخار رهبران و سياست مداران است و آن را نشانه اقبال و اعتماد مردم بخودشان مي دانند ،‌ عمدتا ، اين گونه فراهم مي گردد ، به همين خاطر ، احساس خوبي ندارم كه اين افراد بر ما حكومت كنند و راي نخواهم داد .
نمي خواهم با راي دادن ام ، چماقي شوم كه  زورگويان اقوام و مليت هاي ديگر ايراني را با اتكا به آن سركوب كنند و مُحلِّلان ، ثروت مناطق محروم را به نزديكان خويش ببخشند .
هر چند راي دادن منافع ام را و رسيدن به حقي كه نبايد در گرو چيزي باشد را تضمين مي كند ؛
شايد ،‌چون رسيدن به حق ام را در گرو مهر خوردن در صفحه مخصوص انتخابات كرده اند ،‌ نمي خواهم راي بدهم .
تا پايان عمر ، هر رژيمي كه سر كار باشد ،‌ وقتي براي گرفتن دستمزدي كه قانون برايم معين كرده به عاملان ذيربط مراجعه كنم و در ازاي پرداخت دستمزد خدمات ( فرضا خدمت در جبهه جنگ )  تصوير صفحه انتخابات شناسنامه ام را مطالبه كنند ، راي نخواهم داد ،‌ و اين ، البته ، كمترين كاري است كه انجام خواهم داد !؟
براي اين راي نمي دهم كه اين خواست استبداد  است و امروز مقاومت در برابر استبداد يك ارزش است ، يك كنش سياسي است ، يك واكنش طبيعي است ،‌ حق هر ايراني است .
چون : حتي ، بظاهر خيرخواهان ، و يا دلالاني كه  مرا ترغيب به شركت در انتخابات و مثلا راي دادن به  نامزدي كه بظاهر به فساد آلوده نيست مي نمايند ، مهمترين ، قاطع ترين و منطقي ترين دليلي كه براي اقناع و متقاعد كردن ام بكار مي برند : "ناگزير و ناچار بودن است"
حال آن كه راي دادن به معناي حق انتخاب داشتن و ناگزير نبودن است !
راي نمي دهم ، زيرا :‌ يكبار راي و نظرم را زير كاريكاتوري گذاشتم به استناد آن متهم به توهين به رهبري شدم و  26 روز بازداشت موقت تحمل کردم و بار دیگر برای دفاع از رای و نظرم 24 روز بازداشت موقت ، و به چهار ماه حبس تعلیقی محکوم شدم  .
بنابراین تا وقتی رای و نظر دادن مایه زندان رفتن می شود رای نخواهم داد ، هرگز ! .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Very interesting and so precise .
Thank you for your effort and hard work in taking steps toward freedom and democracy.

Thank you