۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

بیچاره احمدی نژاد the poor ahmadinejad

طفلک ، احمدی نژاد
بیچاره ... احمدی نژاد
مدت ها پیش ، هنگام فوت چاوز می خواستم این یادداشت را از سر دلسوزی برای "محمود"  بنویسم ولی نشد .
سرگشتگی وی بخوبی آشکار بود .
به دنبال الگوی یک رئیس جمهور می گردد تا بتواند با او همانند سازی کند ، اما دریغ از یک تصویر (حتی) سیاه و سفید ! .

در این تصویر احمدی نژاد بر تابوت چاوز بوسه می زند .
همان گونه که بر چوب ، میخ ، مهر ، تسبیح ، دست آقا ، جانماز ، کتاب دعا ، قرآن ، هر نوشته به خط عربی ، سنگ قبر ، انگشت خودش ، و هر شیء دیگری که مقدس بداند یا قصد قداست بخشیدن به آن داشته باشد ، بوسه می زند .

مقررات مذهب او را از آزادی رفتار در بسیاری از موارد نهی می کنند .
بعضی رفتارهای وی عصیان نسبت به این همه مقررات ( بهتر بگوییم : سلیقه)  دست و پاگیر بود .
او بارها و بارها نشان داد که یک انسان مکتبی ، یک مذهبی عمل کننده که بصورت فاش و در حضور دیگران می خواهد عمل کند گیج می شود .
موقعیت ها بایستی از پیش تعیین شده باشد وگرنه احتمال هرخبط و خطایی می رود .



احمدی نژاد نمی داند وقتی مادر دوستش با غمی سنگین برای او آغوش می گشاید بایستی چکار کند ؟


بیشتر کسانی که بر رفتار او خرده گرفتند ، نیز ، معلوم نبود در شرایط مشابه چه واکنشی نشان می دادند .
اساسا برای بعضی رفتارها در فرهنگی که محمود ناگزیر از مراعات آن است  الگوی جانشین وجود ندارد .



احمدی نژاد هرگاه می خواهد عدالت به خرج بدهد (علی گونه رفتار کند)  ،  یکی از تصویرهایی که در ذهنش مرور می کند ، احتمالا ، این تصویر می باشد .


شمشیر دو دم پای ثابت تمام تصاویری است که با علی وار بودن ارتباط دارد .

احمدی نژادها چکار بایستی کنند ؟ 
هر گاه بخواهند خود را در رکاب رئیس و رهبر و الگوی خود مجسم کنند .

ناگزیر بایستی فردی نورانی را مجسم نمایند که شمشیری نیز 

در دست دارد .

با لباسی که به هیچ نوع پوشش امروزی شباهت ندارد .





جوانی در فیس بوک می خواهد شیعه بودن خودش را نشان دهد ، چاره ای جز گذاشتن این عکس ندارد .
شخصی که حتی صورت اش را نمی توان به تصویر کشید .
و الزاما شمشیری ، نیز ، باید در دست داشته باشد .
سپاهیانی که به سبک جنگ های دوران قدیم لباس و زره پوشیده ، ابزار و ادوات آن جنگ ها را در دست دارند و فرمانده ای که صورت اش را ، حتی در خواب نیز نبایستی تجسم کرد .




 
و دیگری که قصد دارد اندکی واقع بینانه تر رفتار کند چه چاره ای جز این دارد : 






محمود داستان ما چاره ای جز این ندارد .
به سراغ چاوز که می رود بایستی ادای کمونیست ها یا زرنگ های جنوب شهر تهران را دربیاورد و با کشورهای فقیر و توسعه نیافته که سروکار دارد ادای ثروتمندان حاشیه خلیج فارس را .
هیچ گونه الگویی برای اینکه چگونه رودرروی یک انسان منطقی ، قانونمند ، روشن و آگاه بنشیند و از سطحی هم تراز با او ساعت ها سخن بگوید و "اره بدهد و تیشه بگیرد"  ندارد .
محمود ، طرف مقابل اش را یا بایستی موعظه کند یا از او موعظه بشنود .
حالت دیگری وجود ندارد .
و چون حق دست پایین گرفتن فاش و آشکار نیز ندارد ، ناگزیر کلانترهای دنیا را نیز ، موعظه کرده برای شان عربی بلغور می کند .
یکی از دلایل عدم موافقت ریشه ای آخوندهای حکومتی با برقراری ارتباط مستقیم با غرب توسط دولت مردان ، شاید این باشد که آن ها نیز الگویی برای ارزشیابی رفتار نمایندگان شان در ذهن ندارند .

تمام تصاویر ، نمایش ها ، فیلم ها ، شبیه خوانی ها و کلا فرهنگ تصویری اسلام شیعی و شیعه سیاسی تا کنون ، هر چه تاکنون تولید شده یا تولیداتی که توسط انحصار مذهبی تایید شده ، در سطح دو روستای مجاور در کشورمان قابل اجراست ، نه بیشتر .
تصور کنید دو روستای مجاور در فریدن یا دو محله مجاور در سده اصفهان با استفاده از این فرهنگ می توانند با یکدیگر سر تقسیم آب بجنگند .
چوب و چماق ، قمه و قداره ، دار و شش پر ، تسمه و  زنجیر  ، بردارند و به جان هم بیافتند ،  همان گونه که هزاران سال است چنین می کنند .
اوج  تجربه ذهنی اخلاص  و الگوی کامل پیشرفت نهایی احمدی نژاد های دنیای ما در خروج از فضا و ساختار دنیای متمدن حاصل می شود . 
در این جا هیچ عامل سرگیجه آوری وجود ندارد ، عاملی که بتواند ذهن اش را مغشوش نماید وجود ندارد . 
نه زنی ، نه اشیاء لوکسی ، نه نامحرمی ، نه پولی ، ... می تواند آن چنان در نقش اش غوطه ور شود که تصور کند این دست خداست که از آستین او بدر آمده و سر "بل هم اضل" ی را قطع می کند .



هیچ نظری موجود نیست: