دوستی مطلبی گذاشته بود :
راز عاشقي اينچنين است!
مطلبي را بشنويد از شيخ ابوالحسن خرقاني عارف نامدار ايراني قرن پنجم قمري.
و اما در تذكره الاوليا عطار آمده است كه مي گويد" يكبار خداي را در خواب ديدم...خداي به من گفت: يا ابوالحسن! خواهي كه تو را باشم؟
گفتم: نه!
گفت: خواهي كه مرا باشي؟
گفتم: نه!
گفت: يا ابوالحسن! خلق اولين و آخرين در اشتياق اين بسوختتد تا من كسي را باشم، تو مرا چرا اين گفتي؟
گفتم: بار خدايا! اين اختيار كه تو به من كردي، از مكر تو ايمن كي توانم بود؟ كه تو به اختيار هيچ كس كاري نكني!
بعد از بحث و گفتگو , پاسخ دادم :
دوستانی که برداشت بنده را نادرست می پندارند بفرمایند پیام شیخ ابوالحسن به مردم زمانه خودش با تعریف کردن این داستان چه بوده ؟
هر بیمار متوهمی می تواند ادعا کند که خدا را در خواب دیده و چنین و چنان .
اما شیخ ابوالحسن پیامی داشته پیام شیخ ابوالحسن همان عبارت آخر است که می گوید : "تو به اختيار هيچ كس كاري نكني! " .
یعنی چه ؟
یعنی این که ای کسانی که خدا را بازیچه جنایات خودتان ساخته اید این خدایی که می گویید , منطقا نمی تواند به اختیار شما حکم بدهد و یا دست اش از آستین شما در بیاید و دیگران را بکشد یا جان و مال شان را بستاند ! .
همان طور که دیگران گفته اند :
هر کسی از لب لعلش سخنی می گوید , چون ندیدست کسی این همه افسانه ز چیست ؟ (توحیدی شیرازی)
یا : با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم , یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد ؟ (حافظ)
یا عراقی فرموده : وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی ! ؟
یا : رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی ! (حافظ)
یا ….
همه این عرفا سعی داشته اند تناقض بین ماهیت خدا با آن خدایی که به نامش در زمین فساد می شود را نشان دهند , یعنی تناقض موجود در فرهنگ تازی را .
وقتی تازی می گوید : لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد ( یعنی مانند ندارد ) ,
پس خودش هم نمی تواند خداگونه یا جانشین خدا یا ولی خدا یا ولایت فقیه , یا خلیفه و جانشین خدا روی زمین , یا دست خدا , یا سایه خدا , یا شمشیر خدا , یا … باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر