براستی ایران کجاست و چه کسی یا چه قومی به تنهایی میتواند ادعا کند که ایران از آن اوست و مظهر و نماد ایرانی است ؟
خوزستان با تپه های زیگورات و سد شاهپور خود را ایران مینامد
کردستان با اتکا به قوم آشور ، سیستان با یاد رستم و زابلستان که در جای جای شاهنامه آمده ، خراسان مهد زبان فارسی دری و فردوسی خویشتن را ایران مینامد
آذربایجان با یاد پایمردی در برابر هجوم اعراب و شکست دادن مغولان همچنین خود را مهد ایران مینامد .
مازندران مهد دیو سپید نیز ایران است ، عراق عجم که هنوز بجز حروف ربط به عربی سخن میرانند نیزایران است .
بیشتر ، اقوام ترک زبان در یکپارچگی و اتحاد ایران نقش داشته اند : از ایل قجر تا شاهسون و از ایل افشار تا قشقایی و سایر ایلات و عشایر دلیر که هرکدام نقش بسزایی در دوران فترت ایران زمین بازی کرده اند .
ایران بود و هخامنش نبود ، ایران بود و پارسها ، مادها ، پارتها ، آشور و ... نبودند ، ایران بود و اسلام ، شیعه ، زرتشت ، مانی و... نبود ، ایران بود و فارسی دری ، پهلوی ، ترکی ، کردی ، گیلکی و ... نبود ....
آیا اینان ، خود خداپنداران که امروز خود را مظهر اسلام مینامند و اگر کسی بدانان سخنی گوید ، وااسلاما سر میدهند ، نماینده اسلامند ؟! ، اسلام بوده و اینها نبودند و اگر نباشند ، هم ، خواهد بود .
آیا نیکی و عدالت قائم به این ظاهربینان تندخوست ؟
ایران سرزمین فارسها یا اقوام و زبان خاصی نیست ، از مردمی گرد آمده که پیرامون هویت ویژه ای در جغرافیای تاریخی ، فرهنگی ، دینی و حتی اقتصادی بخصوصی اشتراک داشته و تمایلی به از دست دادن آن ندارند و همه در ایران ماندن ایران ، سهم دارند .
متاسفانه تنها راهی که استبداد دینی برای پاره ای اقوام باقی گذاشته اصرار بر استقلال و تجزیه میباشد که فاقد ریشه اصیل بوده و در صورت زوال استبداد دینی مجددا ایرانیان از هر زبان و نژاد بدون نیاز به دخالت دولت مرکزی گرد یک محور ، اتحاد خویش باز مییابند ، آواهای تجزیه که به گوش میرسد بیشتر به لجالت پریچهره گان در عدم رعایت پوشش اجباری میماند .
البته انحصارگران ، ستم دوچندانی به اقوام پیرامونی روا میدارند که برای هر ایرانی دردناک است ولی اینگونه نیست که فارسها در نازو نعمت و آزادی سیاسی می زیند ! ، و یا تمام آنها در حکومت ستم پیشگان شریکند ، بلکه برای ستمکاران زبان و خاستگاه مطرح نیست ، خودفروشانی از هر قوم و زبان بدور خویش گرد آورده اند و براستی مغز جوانان وطن و جوانان با مغز وطن ، آن ماربدوشان را خوراک گشته اند .
خویشتن ، در صورت تداوم ستم راضی به تجزیه هستم ، ولی بکوشیم دست در دست یکدیگر نهیم به مهر ، و دیرینه ملک خویش از ضحاکان بازستانیم ، دیگر به زور شمشیر اتحاد ایران میسر نیست بلکه خرد جمعی بر این حکم میکند ، منافع ملی ما در گرو یک صدایی و همنوایی است ، ضحاک آن چنان لشگری راست نموده که سالها میتواند به پشتوانه آن حکم براند ولی در برابر منطق بشری و انسانی ، هیچ برای عرضه ندارد .
سالها پیش عزیزی از خطه دلاورپرور آذرآبادگان را گفتم :
آن گویید که سخن دل همه اقوام باشد ، ( دیر زمانی از آن سخن گذشته ، نه خود رهیدند و نه دیگری ) .
گر از فتح گفتی یا شکست ...،... بجا ماند ایران و ایران پرست ( خلیقی )
خوزستان با تپه های زیگورات و سد شاهپور خود را ایران مینامد
کردستان با اتکا به قوم آشور ، سیستان با یاد رستم و زابلستان که در جای جای شاهنامه آمده ، خراسان مهد زبان فارسی دری و فردوسی خویشتن را ایران مینامد
آذربایجان با یاد پایمردی در برابر هجوم اعراب و شکست دادن مغولان همچنین خود را مهد ایران مینامد .
مازندران مهد دیو سپید نیز ایران است ، عراق عجم که هنوز بجز حروف ربط به عربی سخن میرانند نیزایران است .
بیشتر ، اقوام ترک زبان در یکپارچگی و اتحاد ایران نقش داشته اند : از ایل قجر تا شاهسون و از ایل افشار تا قشقایی و سایر ایلات و عشایر دلیر که هرکدام نقش بسزایی در دوران فترت ایران زمین بازی کرده اند .
ایران بود و هخامنش نبود ، ایران بود و پارسها ، مادها ، پارتها ، آشور و ... نبودند ، ایران بود و اسلام ، شیعه ، زرتشت ، مانی و... نبود ، ایران بود و فارسی دری ، پهلوی ، ترکی ، کردی ، گیلکی و ... نبود ....
آیا اینان ، خود خداپنداران که امروز خود را مظهر اسلام مینامند و اگر کسی بدانان سخنی گوید ، وااسلاما سر میدهند ، نماینده اسلامند ؟! ، اسلام بوده و اینها نبودند و اگر نباشند ، هم ، خواهد بود .
آیا نیکی و عدالت قائم به این ظاهربینان تندخوست ؟
ایران سرزمین فارسها یا اقوام و زبان خاصی نیست ، از مردمی گرد آمده که پیرامون هویت ویژه ای در جغرافیای تاریخی ، فرهنگی ، دینی و حتی اقتصادی بخصوصی اشتراک داشته و تمایلی به از دست دادن آن ندارند و همه در ایران ماندن ایران ، سهم دارند .
متاسفانه تنها راهی که استبداد دینی برای پاره ای اقوام باقی گذاشته اصرار بر استقلال و تجزیه میباشد که فاقد ریشه اصیل بوده و در صورت زوال استبداد دینی مجددا ایرانیان از هر زبان و نژاد بدون نیاز به دخالت دولت مرکزی گرد یک محور ، اتحاد خویش باز مییابند ، آواهای تجزیه که به گوش میرسد بیشتر به لجالت پریچهره گان در عدم رعایت پوشش اجباری میماند .
البته انحصارگران ، ستم دوچندانی به اقوام پیرامونی روا میدارند که برای هر ایرانی دردناک است ولی اینگونه نیست که فارسها در نازو نعمت و آزادی سیاسی می زیند ! ، و یا تمام آنها در حکومت ستم پیشگان شریکند ، بلکه برای ستمکاران زبان و خاستگاه مطرح نیست ، خودفروشانی از هر قوم و زبان بدور خویش گرد آورده اند و براستی مغز جوانان وطن و جوانان با مغز وطن ، آن ماربدوشان را خوراک گشته اند .
خویشتن ، در صورت تداوم ستم راضی به تجزیه هستم ، ولی بکوشیم دست در دست یکدیگر نهیم به مهر ، و دیرینه ملک خویش از ضحاکان بازستانیم ، دیگر به زور شمشیر اتحاد ایران میسر نیست بلکه خرد جمعی بر این حکم میکند ، منافع ملی ما در گرو یک صدایی و همنوایی است ، ضحاک آن چنان لشگری راست نموده که سالها میتواند به پشتوانه آن حکم براند ولی در برابر منطق بشری و انسانی ، هیچ برای عرضه ندارد .
سالها پیش عزیزی از خطه دلاورپرور آذرآبادگان را گفتم :
آن گویید که سخن دل همه اقوام باشد ، ( دیر زمانی از آن سخن گذشته ، نه خود رهیدند و نه دیگری ) .
گر از فتح گفتی یا شکست ...،... بجا ماند ایران و ایران پرست ( خلیقی )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر