۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

در باب : چرایی سنگینی گامهای تغییرات اجتماعی

در پاسخ به سوال برادری عزیزتر از جانم  :
بله ، من هم تعجب کرده ام  که چرا وقتی پای بحث و صحبت پیش می آید ، همه افرادی که معمولا در زمینه های دیگر نیز معقول و منطقی نظر میدهند بر لزوم تغییرات و اصلاحات اجتماعی گسترده رای داده ولی در عمل موضعگیری و تلاش موثری برای تسهیل این تغییرات ننموده و چه بسا در پنهان ، عملا ابراز رضایت کرده یا با بی تفاوتی باعث تداوم روند نابهنجار میگردند ، چه بسا آنگونه که گفتی در خـــفـــــا ، به آنکه میدانم و میدانی رای دهند ،  پاره اندکی از دلایل ، به  نظرم ، شاید به شرح ذیل باشد :
الف - مردسالاری و تسلط رئیس خانواده بر اعضای اناث ( زنان و دختران ) خانواده از دیرباز در این ملک معمول بوده و علیرغم تلاش گروهی میهن پرستان ، برای اثبات اینکه در ایران باستان قبل از اسلام ، وضعیت غیر از این بوده است ،  بعید به نظر میرسد که ایرانیانی که نهایتا راهی برای رهایی از تفسیر و قرائت غالب از دین اسلام یعنی تسنن که اتفاقا حکام مستبد مسلط به زور شمشیر و قتل عام شیعیان ، فاطمیان ، ملاحده (شیعیان اسماعیلیه) ، قرمطیان و .... که همگی در مخالفت با تفسیر اجباری غالب از دین اسلام بوجود آمدند و نهایتا همه این حرکتها موجب پذیرش یا اساسا تولید مذهب شیعه گردید ، ( که هنوز هم مورد تکفیر و تقبیح بدنه اصلی مسلمانان که اتفاقا متشکل از اعراب است ) میباشد ،  تحت تاثیر افکار دوران جاهلی اعراب به مردسالاری گرایش پیدا کرده باشند ، حال اینکه در این خصوص شاید زور و شمشیری هم در کار نبوده .
بنابراین یکی از دلایل پایدار بودن سنتهای قرون وسطایی در ایران امروز : تمایل مردان ، که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و سلطه اقتصادی سیاسی بلامنازعی ( حداقل هنوز) بر جامعه دارند ،  به تداوم تفسیرمردسالار  دین و قانون  میباشد .
تفسیری که به مردان اجازه چندهمسری داده و در زمینه های مختلف به تحقیر زنان که بلحاظ طبیعت زنانه ، همواره ، برای مردان  به صورت موجودی طناز ، گران فروش ، عشوه گر ، غیرقابل دسترس و فروشنده ای که برای متاعش بیش از آنچه باید ارزش و قیمت قائل است ، جلوه گرند ، میپردازد و بدین لحاظ قدرت مسلط جامعه ( به مصداق الرجال قوامون علی النساء) ، یعنی مردان را با خود همراه میسازد .
در کنار تشویق زنان به گرفتن سهم مساوی در جامعه ، اما ، مردان ، اگر فرافکنی نباشد ،  در اعماق ناخودآگاه خویش ، رضایت شیطنت آمیزی از تصویب قوانین زن ستیز دارند .

ب - بلحاظ روانشناختی گروه کثیری از زنان نیز با توجه به نیاز زن به توجه و حمایت و عدم تمایل آنها به بعهده گرفتن سهم مساوی در جامعه امروز (حداقل هنوز) کماکان در ازای واگذاری مقداری از حقوق اجتماعی خویش (که شاید هنوز از آن آگاه نباشند) ، در ازای آن توجه و حمایت جامعه مردسالار را جستجو میکنند .
زنان جامعه نیز با تمام قوانین و سنتهای مردسالارانه مخالف نیستند بلکه صرفا مواردی که بصورت آشکار و توهین آمیزی حقوق آنها (که اکثرا تلاشی برای شناخت و احصاء آن ندارند) را زیر پا میگذارد ، مخالفت میکنند ، بطور مثال : کمتر مشاهده میگردد  فعالان حقوق زن با قوانین و رسوم مربوط به مهریه و امثال آن که زن را در حد کالایی قابل خرید و فروش تنزل میدهد ، مخالفت کرده باشند و شاید با تسهیل ازدواج از طریق کاستن شدت و حدت الزامات مربوط به این موارد ، نیز مخالفت میکنند و مهریه را حق مسلم خود میدانند !
از طرف دیگر بعضی قوانین و رسوم محدود کننده حضور و تجلی زیبایی زن در جامعه مثل پوشش اجباری ، شاید تا حدودی بعضی تمایلات زنانه مثل خودشیفتگی و نمایشگری را ارضا کرده و در عین اعتراض به این رسوم ، این تصور که در صورت برداشته شدن این محدودیتها ، مطلوبیت اینگونه رفتار زنانه برای خریداران آن (مردان ) کاهش مییابد ! ، باعث اضطراب و دلهره آنان گردد .
پ - سیستمداران امروز که بیشتر از طیفی هستند که آشنایی بسیاری با تمایلات و نقاظ ضعف احساسی و عاطفی مردم دارند بخوبی میدانند که با ارضای تمایلات مردسالارانه و تقویت دلگیها و فرصت طلبیهایی  که در طول سالیان دراز سلطه  استبداد بر این مردم بوجود آمده و تقویت شده ، میتوانند تغییرات اجتماعی را کند کرده و چند صباحی دیگر با  تمسک به تنها ملجا و پناهگاه و همنشین تنهایی و درماندگی مردم که مذهب باشد ، به سلطه خویش بر منابع ثروت ، تداوم بخشند .
تعجبی ندارد که هر چه سیستم بیشتر مورد تقبیح و طرد جامعه جهانی و مورد انتقاد جریانهای داخلی قرار میگیرد در عین ناباوری تحلیل گران ، بیشتر به سمت استفاده از اینگونه ابزار که باعث تسکین تمایلات مردسالارانه و کاهش وحشت آنها برای از دست دادن تسلطشان بر خانواده و منابع قدرت و ثروت و مقبولیت اجتماعی ، میگردند ، میتوانند با خیال راحت بر مسندی که نه به شایستگی خود بلکه به دلگی و خودپسندی اکثریتی از مردان جامعه یافته اند تکیه داده و آزمون و خطا کنند .
در سنن انسانی و اجتماعی و به تعبیری سنتهای الهی و به تعبیر دیگری در جبر تاریخ ، تبدیل و تغییر قابل ملاحظه ای رخ نمیدهد ، مگر در مردمان آن جامعه رخ دهد که بحق گفته اند :
ان الله لایغیر ما بقوم ، حتی یغیرو بانفسهم
به دیگر سخن ( به تعبیر : سگی بگذار ما هم مردمانیم ) تا سگی نگذاریم به پاره استخوانی که از دهان دیگری ( که همنوع ماست ) بگرفته اند ، دل خوشیم ،....  سیز ساغ و بیز سلامت .
ادامه دارد .....

هیچ نظری موجود نیست: