مشکل دوستان در درک مکانیسم رفتار و فرهنگ افرادی که سعی میکنند به عنوان نیروهای ارزشی ، بسیجی ، جبهه رفته ، مدافعان ولایت و ... در جامعه شناخته شوند مرا برآن داشت تا برداشت های خودم را در این رابطه بنویسم :
در زمان جنگ رزمندگان عزیز با فداکاری و از خودگذشتگی در سنگرها و خطوط مقدم مشغول دفاع از کشور بودند ، برای جوانانی که تمام لذایذ دنیوی و پست و مقام و ثروت اندوزی را رها کرده و از جان خود نیز گذشته بودند ، به هرحال بدون پرهیزگاری و ماندن بر تقوی و حس گرفتن از تاریخ اسلام و مجاهدین و شهدای صدر اسلام و کلا فرهنگ شهادت و جانبازی تداوم این ایثار مشکل بود بخصوص اینکه مشوق های ریالی و مالی نیز در ابتدای کار بسیار ناچیز بود .
برای فردی که از دنیا بریده و در جبهه مشغول فداکاری برای مردم بود دیدن اینکه مردم در بوتیک ها و پاساژها و مجموعا مراکز عمومی و شهری با لباسهای پر زرق و برق و بعضا فریبنده با آسودگی خیال مشغول رتق و فتق امور دنیای مادی خودشان بودند گران تمام میشد .
بعضی انتظار داشتند در شهرها که خطر گلوله و ترکش نبود مردم مشغول دعا و فراگیری علوم سودمند و تقید به اخلاق اسلامی باشند ، ولی وقتی با پریچهره گانی که رفتار و پوشش آنها "قصه زهد کوتاه میکرد" یا " زاهدان را رخنه در ایمان میکرد " روبرو میشدند از وحشت اینکه خودشان نیز اسیر تعلقات دنیای مادی نشوند ، البته از باب امر به معروف و نهی از منکر فریاد برمی آوردند که این چه بساطی است و طبعا شاید مقداری هم ناسزا ! چاشنی سخنان میشد و ... .
مردم نیز به احترام فداکاری این عزیزان بدون مجادله بر سر اینکه آیا این رفتار قانونی است یا خیر ؟ ، به ظاهر تبعیت میکردند و مثلا روسری ها را منظم میکردند ، و آن برادر عزیز هم فردا صبح یا پس از اتمام مرخصی ، با وجدان راحت که در شهر هم مثل جبهه به تکلیف خودش عمل کرده ، عازم مناطق جنگی میشد .
به تدریج این وضعیت و این رفتار در اذهان عمومی با مدافع و مدعی ارزشها بودن همزمانی پیدا کرد و شرطی شد ، هر کس میخواست خود را متشبث به رزمندگان نماید ، نیز ، مبادرت به چنین اعمالی میکرد و حتی برای اینگونه رفتار زمینه هایی نیز در شریعت ارائه میگردید که مثلا بایستی "اشدا علی الکفار" باشیم یا مثلا در دفاع از دین کاربرد خشونت موجه است .
غافل از اینکه اگر این رفتار از رزمنده ای سرزده با توجه به آن شرایط و پیش زمینه بوده یا پیامبران که با صدای بلند مردم را نصیحت میکردند یا از عذاب دوزخ آنها را میترساندند ، مخاطب شان کفار بودند نه مردم عادی کوچه و بازار .
در زمان جنگ رزمندگان عزیز با فداکاری و از خودگذشتگی در سنگرها و خطوط مقدم مشغول دفاع از کشور بودند ، برای جوانانی که تمام لذایذ دنیوی و پست و مقام و ثروت اندوزی را رها کرده و از جان خود نیز گذشته بودند ، به هرحال بدون پرهیزگاری و ماندن بر تقوی و حس گرفتن از تاریخ اسلام و مجاهدین و شهدای صدر اسلام و کلا فرهنگ شهادت و جانبازی تداوم این ایثار مشکل بود بخصوص اینکه مشوق های ریالی و مالی نیز در ابتدای کار بسیار ناچیز بود .
برای فردی که از دنیا بریده و در جبهه مشغول فداکاری برای مردم بود دیدن اینکه مردم در بوتیک ها و پاساژها و مجموعا مراکز عمومی و شهری با لباسهای پر زرق و برق و بعضا فریبنده با آسودگی خیال مشغول رتق و فتق امور دنیای مادی خودشان بودند گران تمام میشد .
بعضی انتظار داشتند در شهرها که خطر گلوله و ترکش نبود مردم مشغول دعا و فراگیری علوم سودمند و تقید به اخلاق اسلامی باشند ، ولی وقتی با پریچهره گانی که رفتار و پوشش آنها "قصه زهد کوتاه میکرد" یا " زاهدان را رخنه در ایمان میکرد " روبرو میشدند از وحشت اینکه خودشان نیز اسیر تعلقات دنیای مادی نشوند ، البته از باب امر به معروف و نهی از منکر فریاد برمی آوردند که این چه بساطی است و طبعا شاید مقداری هم ناسزا ! چاشنی سخنان میشد و ... .
مردم نیز به احترام فداکاری این عزیزان بدون مجادله بر سر اینکه آیا این رفتار قانونی است یا خیر ؟ ، به ظاهر تبعیت میکردند و مثلا روسری ها را منظم میکردند ، و آن برادر عزیز هم فردا صبح یا پس از اتمام مرخصی ، با وجدان راحت که در شهر هم مثل جبهه به تکلیف خودش عمل کرده ، عازم مناطق جنگی میشد .
به تدریج این وضعیت و این رفتار در اذهان عمومی با مدافع و مدعی ارزشها بودن همزمانی پیدا کرد و شرطی شد ، هر کس میخواست خود را متشبث به رزمندگان نماید ، نیز ، مبادرت به چنین اعمالی میکرد و حتی برای اینگونه رفتار زمینه هایی نیز در شریعت ارائه میگردید که مثلا بایستی "اشدا علی الکفار" باشیم یا مثلا در دفاع از دین کاربرد خشونت موجه است .
غافل از اینکه اگر این رفتار از رزمنده ای سرزده با توجه به آن شرایط و پیش زمینه بوده یا پیامبران که با صدای بلند مردم را نصیحت میکردند یا از عذاب دوزخ آنها را میترساندند ، مخاطب شان کفار بودند نه مردم عادی کوچه و بازار .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر