زورگيري (زورگويي ) با توسل به قدرت قانون يا مجري قانون يا وادار كردن فرد به انجام كاري عليرغم ميل خودش با تهديد به اجراي قانون يا شمول آن
آيا تا بحال شده كسي با تهديد و ترساندن شما از قانون يا مجري قانون ، مجبورتان كند عليرغم ميل تان و برخلاف حق مسلم تان ، كاري را انجام دهيد يا مبلغي پرداخت كنيد ؟
قبلا اين مطلب را در همان تاريخ نوشتن در بلاگفا با نام : " خاطرات زندان - پاركينگ دادگاه انقلاب بهارستان " منتشر كرده بودم ولي بدنبال اسم بهتري براي آن ميگشتم ، در واقع دنبال اين بودم كه از ديد ادبيات رسمي و محكمه پسند بايستي چه نامي بر روي اين حالت بگذارم
ديروز
91/07/09 ، براي جلب نظر موافق بازپرس پرونده در خصوص مسترد نمودن اموال
ام كه در اهواز ، محل دستگيري ، توقيف شده بود با بهمراه داشتن درخواست
كتبي (تصوير پيوست) به دادگاه انقلاب اصفهان ، واقع در بهارستان ، مراجعه
كرده بودم، وقايع به گونه اي پيش ميرفت كه احساس ميكردم مطلب دندان گيري
براي نوشتن پيدا نخواهم كرد
مابين 7 - 8 - 10 تا ! سوژه اي كه بيشترشان همان روز در همان جا ، از بدو ورود به ذهنم خطور كرده بود ، يا تصوير روشني پيدا كرده بودند ، هيچ كدام را فعلا صلاح نميديدم كه بنويسم
حدود ساعت يك و نيم بعد از ظهر مسئول (يا متصدي) پاركينگ جنب دادگاه در حالي كه ليستي از شماره پلاك اتومبيل هايي كه هنوز صاحبان ، براي بردن آنها مراجعه نكرده بودند ، بالطبع در يكي دو شعبه اي كه هنوز تعطيل نكرده بودند ، با اصرار خواستار مراجعه و خارج كردن خودرو از محوطه پاركينگ بود
حال آنكه پاركينگ مذكور فاقد در ، ديوار ، فنس و حتي محدوده محصور ، معين ، منظم ميباشد !
و جالب تر اينكه فرد مذكور بر اينكه بايستي خودرو را از محوطه مفروض پاركينگ وي خارج نماييم پافشاري ميكرد
ضمن اينكه محل روبروي در ورودي دادگاه ، بلحاظ استقرار دائمي نگهبانان مسلح ، را نيز بهترين محل براي حفظ امنيت خودرو سفارش ميكرد .
ضمنا ، ظاهرا ، امتياز پاركينگ متعلق به انجمن حمايت از زندانيان بوده و درآمد آن به انجمن تعلق دارد
علي اي حال در اين بين به مجرد تشخيص اينكه آخرين شماره پلاك متعلق به من ميباشد ، ضمن تكرار درخواست با استناد به اخطاري كه زير كليه قبوض چاپ شده بود با حالت كسي كه به مواد قانوني يا قرارداد استناد مينمايد ، خاطر نشان ساخت كه در صورت عدم مبادرت به جابجا نمودن خودرو با 110 تماس خواهد گرفت و آنها اتومبيل را با جرثقيل به پاركينگي در ... منتقل خواهند نمود
احساس خاصي با شنيدن تهديد اخير وي به من دست داد ، چيزي شبيه به يادآوري خاطره اي آشنا ، شنيدن تكيه كلامي هميشگي ، لهجه اي يا گويشي كه هرجا باشي امكان شنيدن اش را داري ، قاعده اي معمول ، كلامي مصطلح ، قانوني كه نانوشته اما مجري است ، ....
قهرمان داستان (متصدي پاركينگ) ، كه حدس زدم شايد جزو زندانياني است كه با گذاشتن سند (به قيد وثيقه ملكي ، به ضمانت سند معتبر) در محيط هاي باز كار ميكنند ، با چنان اطميناني تهديد آخر را ادا نمود كه گويي يقين و تجربه داشت هر فرد سرسختي را ميتواند با بيان اين جمله به تسليم در برابر خواسته خود وادارد .
مثل اينكه با رويدادي روبرو ميشدم كه بارها آن را شاهد بوده ام
بي اختيار لبخند به لبانم راه يافت ، در راه كه با هم ، به سمت اتومبيل براي جابجا نمودن آن ميرفتيم ، آن قدر خوشحال بودم كه وقتي هزينه پاركينگ را 1200 تومان اعلام كرد بدون سعي در ضرب و جمع مبلغ ورودي با هزينه هر ساعت ماندن پس از ورود اوليه ، كه عادت هميشگي حسابداران و حسابرسان است ، از او خواستم مبلغ 1500 تومان (يعني 300 تومان بيش از درخواست خودش) از اسكناسي كه به او داده بودم كسر نمايد ، ناخودآگاه كمك بزرگي به من كرده بود ،
سوژه اي كه بدنبالش بودم را يافته بودم !
با وضعيتي روبرو بودم كه شايد بارها و بارها مشاهده يا تجربه كرده بودم ولي الان وجوه مشترك آن ها را بخوبي ، شفاف ، واضح ميديدم .
مابين 7 - 8 - 10 تا ! سوژه اي كه بيشترشان همان روز در همان جا ، از بدو ورود به ذهنم خطور كرده بود ، يا تصوير روشني پيدا كرده بودند ، هيچ كدام را فعلا صلاح نميديدم كه بنويسم
حدود ساعت يك و نيم بعد از ظهر مسئول (يا متصدي) پاركينگ جنب دادگاه در حالي كه ليستي از شماره پلاك اتومبيل هايي كه هنوز صاحبان ، براي بردن آنها مراجعه نكرده بودند ، بالطبع در يكي دو شعبه اي كه هنوز تعطيل نكرده بودند ، با اصرار خواستار مراجعه و خارج كردن خودرو از محوطه پاركينگ بود
حال آنكه پاركينگ مذكور فاقد در ، ديوار ، فنس و حتي محدوده محصور ، معين ، منظم ميباشد !
و جالب تر اينكه فرد مذكور بر اينكه بايستي خودرو را از محوطه مفروض پاركينگ وي خارج نماييم پافشاري ميكرد
ضمن اينكه محل روبروي در ورودي دادگاه ، بلحاظ استقرار دائمي نگهبانان مسلح ، را نيز بهترين محل براي حفظ امنيت خودرو سفارش ميكرد .
ضمنا ، ظاهرا ، امتياز پاركينگ متعلق به انجمن حمايت از زندانيان بوده و درآمد آن به انجمن تعلق دارد
علي اي حال در اين بين به مجرد تشخيص اينكه آخرين شماره پلاك متعلق به من ميباشد ، ضمن تكرار درخواست با استناد به اخطاري كه زير كليه قبوض چاپ شده بود با حالت كسي كه به مواد قانوني يا قرارداد استناد مينمايد ، خاطر نشان ساخت كه در صورت عدم مبادرت به جابجا نمودن خودرو با 110 تماس خواهد گرفت و آنها اتومبيل را با جرثقيل به پاركينگي در ... منتقل خواهند نمود
احساس خاصي با شنيدن تهديد اخير وي به من دست داد ، چيزي شبيه به يادآوري خاطره اي آشنا ، شنيدن تكيه كلامي هميشگي ، لهجه اي يا گويشي كه هرجا باشي امكان شنيدن اش را داري ، قاعده اي معمول ، كلامي مصطلح ، قانوني كه نانوشته اما مجري است ، ....
قهرمان داستان (متصدي پاركينگ) ، كه حدس زدم شايد جزو زندانياني است كه با گذاشتن سند (به قيد وثيقه ملكي ، به ضمانت سند معتبر) در محيط هاي باز كار ميكنند ، با چنان اطميناني تهديد آخر را ادا نمود كه گويي يقين و تجربه داشت هر فرد سرسختي را ميتواند با بيان اين جمله به تسليم در برابر خواسته خود وادارد .
مثل اينكه با رويدادي روبرو ميشدم كه بارها آن را شاهد بوده ام
بي اختيار لبخند به لبانم راه يافت ، در راه كه با هم ، به سمت اتومبيل براي جابجا نمودن آن ميرفتيم ، آن قدر خوشحال بودم كه وقتي هزينه پاركينگ را 1200 تومان اعلام كرد بدون سعي در ضرب و جمع مبلغ ورودي با هزينه هر ساعت ماندن پس از ورود اوليه ، كه عادت هميشگي حسابداران و حسابرسان است ، از او خواستم مبلغ 1500 تومان (يعني 300 تومان بيش از درخواست خودش) از اسكناسي كه به او داده بودم كسر نمايد ، ناخودآگاه كمك بزرگي به من كرده بود ،
سوژه اي كه بدنبالش بودم را يافته بودم !
با وضعيتي روبرو بودم كه شايد بارها و بارها مشاهده يا تجربه كرده بودم ولي الان وجوه مشترك آن ها را بخوبي ، شفاف ، واضح ميديدم .
۱ نظر:
Salam, matn ro khodam behtar nist bejaye zorgiri az kale Meyee zorgooye estefade shavad!!! Dar zemn avali Kaleme dar matn R ro ja andakhtid!
Merci
Razi
ارسال یک نظر