آيا بايستي نگران باشيم كه مردم از اصلاح طلبان حكومتي و خيمه شب بازي هايشان روي گردان شده اند و توجهي نميكنند ؟
آيا بدنبال سراب و فريب راه افتادن بهتر از بيكار و بي حاصل نشستن نيست ؟
نَـكُـنَـدْ !؟ ، بهتر بود همين ظاهرسازي و خيمه شب بازي را دنبال ميكرديم ؟
حداقل از "هيچ چيز" بهتر نبود ؟
آيا دست كم شبيه سازيِ مردم سالاري ، تقليدِ گفتگو ، تعزيه و نمايشِِ مشاركت در سرنوشت ، نبود ؟
مگر نه اين كه سعدي گفته است :
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل
كه گر مراد نيابم ، بقدر وسع بكوشم ؟
. . . نــــــــــــــه . . . . !؟
. . . نــــــــــــــه . . . . !؟
پس چه بايد كرد !؟
آيا نبايستي وحشت كنيم :
اگر آمار جدايي ها بالاست ؟
اگر آمار خيانت ها بالاست ؟
اگر آمار جدايي ها بالاست ؟
اگر آمار خيانت ها بالاست ؟
اگر آمار كلاهبرداري ها هنوز بالاست ؟
اگر افرادِ بظاهر معقول ، مرتكب جرم ميشوند ؟
اگر بنظر ميرسد ! ، مشاركت مردم كاهش يافته ؟
اگر بنظر ميرسد ! ، مشاركت مردم كاهش يافته ؟
آيا اينها ، همه ، نشانه هاي خوبي است !؟
بـــلـــه !؟
بـــلـــه !؟
پيوندي كه بي فكر و ملاحظه و منطق بر اساس روابط و قواعد نابرابر و برده داري و تبعيض جنسي بسته شده ، همان بهتر كه عاقلانه و از روي فهم و شعور گسسته شود .
اگر وفاداري زوج ها بر اساس ترس از يك امر موهوم يا مجازاتي وحشيانه و نه بر اساس درك متقابل و شناخت از نيازهاي همديگر بوده ، طبيعتا به خيانت پايان ميپذيرد .
اگر برده در حقِ خودش كه ارباب با هزار دوز و كلك و "دور سر چرخاندن" بعنوان و نام مستعارِ امانت به دستش داده و 124 هزار پيامبر را واسطه كرده كه "مبادا در اين مال تصرف كني كه امانت است" ، فطرتا و طبيعتا ، قسمتي از آن را كه حق خودش ميداند و براي تداوم حيات به آن نياز دارد ، تصرف ميكند ، تفاوتي ندارد كه آن را كلاهبرداري يا خيانت در امانت بناميم يا چيز ديگر .
بايد بدانيم هنگام آن رسيده كه تعديلِ ثروت كنيم .
اگر افرادي كه حداقل عاقل تر از من و شما بنظر ميرسند ، جرايم سنگين كه مجازات اعدام براي آن در نظر گرفته شده است مرتكب ميشوند ، نشانه اين است كه قواعد ظالمانه و تبعيض آميز ، ترساندن مردم ، مردم فريبي و تصويرگرداني ديگر كاربردش را از دست داده است .
پس چه خواهد شد :
از دل اين "اما و اگر" ها و رويگرداني ها ، بتدريج رفتار و طرز فكر ، برداشت و اهداف جديد جوانه ميزند .
از احساس خلا نبايد ترسيد ، چيزي در درون نبوده كه اكنون خالي شده باشد ! ، جامعه به پوچ بودن آنچه پرمغز مي پنداشته ، پي برده است .
از احساس خلا نبايد ترسيد ، چيزي در درون نبوده كه اكنون خالي شده باشد ! ، جامعه به پوچ بودن آنچه پرمغز مي پنداشته ، پي برده است .
از دل همه اين رويگرداني ها رويكرد جديد درآمده و در حال درآمدن است .
پاسخ مسئله در كشكول هيچ دوره گرد يا مابين اوراد و كلمات پيچيده و نامانوس هيچ مردم فريبي نيست .
پاسخ ، از دل خودمان درخواهد آمد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر