۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

چرا طرح و طراح گفتگوي تمدن ها محكوم به شكست بودند ؟

طراحي گفتگوي تمدن ها به كسي نسبت داده شده كه خود چيزي براي گفتن دارد ولي ترجيح ميدهد نگويد !؟















بخاطر محتواي گفتمان ديني ما 
به عبارت صحيح تر بخاطر آن چه امروزه به عنوان گفتمان ديني و دين سياسي در جامعه ما مطرح است و سعي ميكنند غالب شود .
براي بدست آوردن و حفظ قدرت ، رويكرد قدرت نمايي و جنگ طلبانه و برجسته كردن و استخراج خشونت از متن دين ، لازم بنظر ميرسد ، اما كافي نيست .
مجري طرح گفتگوي تمدن ها ،  خود حرفي براي گفتن دارد كه ترجيح ميدهد نگويد !؟
از يك طرف شيوه مملكت داري را بر "پشت گرمي به حق" نهاده ايم و با تمسك به حق جلو ميرويم و از طرف ديگر محتواي مطالب ديني مان اصلا شامل گفتگو نيست .
گفتگوي ديني در بهترين شرايط به انزواطلبي ختم ميشود : "لكم دينكم ولي الدين"  (بعنوان عبارتي بزبان عربي نه آيه قرآن)

دين شما براي خودتون ، از ما هم براي خودمون .

اين يعني بن بست ، يعني نه ما حرف شما را قبول ميكنيم نه شما حرف ما را پس بهتر است كاري به كار همديگر نداشته باشيم . 


آن چه به تصوير ميكشيم  "تسليم شدن" يا "تسليم كردن" است ،  در تلويزيون نشان داده ايم : هنگامي ، امام حسن ، صلح كرد كه لشكريان از اطرافش پراكنده شده بودند و ديگر نميتوانست بجنگد .

رهبران ، در تلويزيون ميگويند : 
"من امام حسن نيستم كه صلح كنم و مسلمين را سرافكنده كنم ، اينجا كربلا ميشود "
يعني چه ؟ ، يعني : من امام حسين هستم ، كربلايي هستم ، يا ميكشم يا كشته ميشوم .
با اين استراتژي و رويكرد چه گفتگويي باقي ميماند ؟ 
حال بايد ديد : آيا همه مردم كشور ما حرف دل شان همين است ؟ 
محمدرضا ، زبان گويا و بدون رودربايستي (تقريبا) خاتمي ، آيا او نيز حرف هايي براي نگفتن داشت ؟
ممكن است در جواب گفته شود :
نه آقا ، ما در اسلام گفتگو داريم ، "يستمعون القول" داريم ، "جادلهم بالتي هي احسن"  داريم ، .... داريم در جواب بايد گفت : 
بله همه اينها را داريم ، اما در مقام تبليغ ، نه در مقام و جايگاه اداره كشور و سياست مملكت داري و حكومت .
در زمينه حكومت ، تا كنون ، اين گفتمان حاكم بوده است

  

هیچ نظری موجود نیست: