۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

"مواظب باشيد مردم نفهمند" : اخلاق الهي نيست !؟

اين رويه ( پنهان كاري ، تصميم گيري پشت درهاي بسته ، نامحرم دانستن مردم ، سياستي كه از آن به : "مواظب باشيد مردم نفهمند" ! ياد ميكنند ، حتي با روح حاكم بر تعاليم تربيتي بشر نيز ناسازگار است ، و خوشبختانه ، امروز ، به مدد تكنولوژي ارتباطي : ناممكن ! ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . .. . . . .  
در اسلام ، و تصور كنم كليه  اديان ابراهيمي ، مفهومي به نام آخرت (معاد) وجود دارد كه اعتقاد به  آن نيز در حكم اعتقاد به اصل دين شمرده شده است ، يعني اگر كسي به زندگي پس از مرگ اعتقادي نداشته باشد ، از ديد متوليان ديني ، دين دار بحساب نمي آيد .
باور داشتن به مفهوم آخرت ، باعث تغييرات عمده اي در زندگي فرد ميگردد ، اين احساس كه هميشه و جاويد زندگي خواهد كرد ، ترس از مردن را كاهش ميدهد .
تصاويري كه پيامبران و متوليان ديني با استفاده از آنها فرد را از ارتكاب گناه و سرپيچي از دستورات ديني برحذر ميدارند ، تصوير گشوده شدن نامه اعمال در قيامت است .
حتي حس و حالتي كه فرد با ديدن نامه اعمالش و به تعبير قرآن "برافتادن پرده ها" پيدا ميكند در كتابهاي ديني تصوير شده است :
به اين آيات و معناي تقريبي آنها توجه كنيد :
يَوْمَ تُبْلي السرَائرُ   (آيه 9  سوره طارق)   ، و  : فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ(آيه طارق10)
در آن روز انسان نه نيروي دفاعي دارد و نه ياوري ( 10) . 

 همان طور كه ميبينيد نگراني انسان از برملا شدن آنچه از ديگران پنهان ميكند آن چنان براي او آزار دهنده است كه براي ترساندن و تنبه وي به او هشدار داده شده كه در آخرت با اين رخ داد روبرو خواهد شد .
كاملا قابل استنباط است كه از وحشت و نگراني افراد از برملا شدن حريم خصوصي شان ، يعني مسائلي كه معمولا ترجيح ميدهند از ديگران پنهان كنند به نفع تغيير رفتار فرد استفاده شده است .
از طرف ديگر در احاديث منسوب به حضرت پيامبر(ص) :
"تخلقوا به اخلاق الله" 
يعني انسان تشويق شده به متخلق شدن به اخلاق الهي .
و اين وضعيت يعني باخبر بودن از ظاهر و باطن ، پنهان و آشكار ، مختص خداوند بيان شده است .
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ   (آيه 23 سوره 16) 
داناي آشكار و نهان بودن خداوند مرتب مورد تاكيد قرار گرفته است 
"الم يعلم بان الله يري" ، يعني آيا نمي داند كه خدا اورا ميبيند ؟
باز از بزرگان داريم كه : "عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصيت نكنيد"
همه دلالت بر استفاده از احساس "شرم از حضور ديگران" براي تغيير رفتار بشر دارد .
وقتي باور انسان به آشكار شدن خطاهايش در آخرت باعث اين همه بهبود در رفتار وي ميگردد ، تصور كنيد اگر يقين داشته باشد كه در همين دنيا همه مردم از تمام كرده هايش در رابطه با مسئوليت عمومي كه بعهده دارد آگاه بوده يا خواهند شد ، چه تاثير شگرفي خواهد داشت .  
حال حاكميتي كه داعيه ديني بودن دارد ، هيچ توجيهي براي پنهان نگاه داشتن مسائل و سياست ها از مردم ندارد ، زيرا با اين اوصاف  بر اساس اصولي كه حاكميت مدعي نمايندگي و حتي تملك آن است : 
شفافيت و خبررساني ، ايجاد كنترل توسط الزام عاملان اجرايي و سياست مداران به شفاف بودن و منتشر كردن گفتگو ها و تصميم گيري ها و متن جلسات و ... نوعي حركت در راستاي الهي و اسلامي كردن امور ميتواند ارزيابي شود .
بجاي باندبازي و هيئتي اداره كردن كشور و سعي در نهان كردن نقاط ضعف حاكميت ، روح حاكم بر آشكار شدن اعمال خوب و بد انسان در روز قيامت ، كه توسط متوليان ديني و معلمان جامعه بشري براي تغيير رفتار فردمورد استفاده قرار گرفته اقتضاي شفافيت در امور دارد .
اگر زماني شفافيت در كارها آرزوي بشر بوده (بخصوص محرومان و مصلحان) و چون تصور نميكرده كه در اين جهان بتواند به آن دست يابد و به همين خاطر ، شايد ، به جستجوي آن در جهان ديگري برآمده است و شايد جهاني ساخته كه با بيم و نذير دادن افراد به آن ، بتواند رفتار آنها را در جهت خوبي و صلاح تغيير دهد ، حال كه در همين دنيا اين امر محقق و ميسر گرديده ، چرا از آن سود نبرد؟   
حال آنكه كماكان ميبينيم بر نامحرم دانستن مردم و تلاش براي درز پيدا نكردن بي لياقتي ها و ناكارآمدي ها ادامه دارد .
در حالي ، مادام ، تا زماني كه سياست بر پنهان كاري و تصميم گيري پشت درهاي بسته باشد ، اساسا از كارآمدي و بهره وري و توان مند شدن نيروهاي اجرايي كشور خبري نخواهد بود .
ضمن اينكه شيوه اخير با روشي كه نظام از طريق آن روي كار آمده يعني اهميت قائل شدن براي مردم و مشاركت دادن آنها در اخبار و اطلاعات ناسازگار است :
«مردم در این نظام باید بدانند نظام ما و کشور ما غیر از کشورها و نظام‌هایی است که بر مبنای استبداد اداره می‌شوند که می‌خواهند مردم نفهمند، کر و کور باشند...حرفه نظام ما و رژیم ما و حکومت ما و دولت ما در دانستن مردم است. اگر مردم ندانند، اگر مردم نفهمند، اگرمردم تصمیم نگیرند، کارِ گردانندگان این حکومت مشکل می‌شود، لذا مبنای کار در این نظام بر بصیرت مردم است.»(48) عرصه چهارم [که امام در آن به مردم توجه حقیقی داشت [عبارت است از لزوم آگاه سازی دایمی مردم. خود امام در سنین بالای عمر ـ با حال پیر مردی ـ از هر فرصتی استفاده کرد برای این‌که حقایق را برای مردم بیان کند.