برادر محمد نوري زاد :
مي خواستم بسيجي وار برايت كمي دل نوشته بنويسم تا در كارنامه خودم و خودت ضبط گردد .
اما حقيقتا ، بهتر ديدم حرف آخر را اول بزنم .
ميداني چرا سخنان آتشين ات آن تاثير اعجازگونه كه انتظار داري و براي رسيدن به آن از شان و اعتبار رهبري ، روحانيت ، دولت جمهوري اسلامي ، رئيس جمهور و از همه بيشتر ، از خودت ، خرج مي كني را ندارد !؟
چون ، اين سبك و سياق را مردم بسيار پيش تر از انقلاب ديده اند .
براي اينكه مردم ، امروزه به خطر اين سبك و سياق واقف هستند .
آن چه در دل دارم را ، صادقانه با تو ميگويم ، زيرا ارزش آن را داري ، حتي اگر مامور وزارت اطلاعات باشي !؟
به گمانم ، صادقانه تصور ميكني روش نويني را برگزيده اي و بي باكانه طرحي نو درخواهي انداخت .
اما ، راستش ، مردم ما ، پيش از تو نيز صدها و هزاران بار شستشوي گناهان اسلام پناهان با ساختن تصويري منزه از اسلام حقيقي و واقعي ، خريدن آبرو براي روحانيت با ناسزا گفتن به آنها ، و ... را ديده اند .
مطهري و شريعتي و ... پيش از انقلاب با اين ترتيب ، بسيار گستاخانه تر از تو ، "مظلوميت فرد تحقيرشده" را براي بازگرداندن آبروي رفته ، به روحانيت هديه كردند .
در انتخاب و افشاي مصاديق بي صداقتي رهبر ، بي صداقتي به خرج داده اي ، برادر .
دو مورد از انتظارات مردم و حتي خواص ، از ايشان را ، كه هرچند ديرهنگام و بي فايده ، اما به هرحال برآورده كرده اند را به عنوان مصاديق دروغ گويي ايشان ذكر كرده اي !؟
ميداني بتدريج اين تصور برايم پيش آمد كه :
نوري زاد : آيا تو ، هم ، داري به شعور مردم توهين ميكني !؟
بگذار از تو بپرسم : آيا اساسا ، راست گويي از چنين جايگاهي قابل انتظار است ؟
ميداني بتدريج اين تصور برايم پيش آمد كه :
نوري زاد : آيا تو ، هم ، داري به شعور مردم توهين ميكني !؟
بگذار از تو بپرسم : آيا اساسا ، راست گويي از چنين جايگاهي قابل انتظار است ؟
برادر نوري زاد عزيز :
زماني مي شد با نسبت دادن تمام بدي ها به افراد واقعي و انتساب تمام خوبي ها به مفهوم نامشخص و مبهم اما دهن پركني به نام اسلام واقعي باز هم مردم را به دنبال خود به مسلخ ديگري برد .
اما امروزه واقعيت اسلام ، سي و سه سال توسط اهل معناترين و پرهيزگارترين مردمان ما (طبق الگوهاي اسلامي) بر جان و مال و مقدرات مان حاكم گرديد و امتحان خويش را به تمامي ، در زمينه مورد ادعا ، يعني دخالت در امور دنيايي پس داده است .
وقتي ، آن تاكتيك و ادبيات كارساز است ، كه گوشه و زاويه مبهمي از مفهومي باقي مانده باشد .
آيا تصور ميكني اگر مراجع عظام تقليد ، يك دل و يك صدا بانگ برآورند كه خامنه اي همان يزيد زمان است ، اعتماد مردم به آنها بازيابي شده و مردم همانند گذشته آنها را ياور مظلومان و ستم ديدگان خواهند دانست ؟
نه برادر
به قول رئيس جمهور مردمي مان : آن ممه را لولو برد !
پيش از انقلاب ، از جايگاه همين مرجعيت بود كه يك روز مسئول اجرايي كشور را با سگ آمريكايي ها و روز ديگر او را با آشپز آمريكايي يكي ميكردند ، بارها او را با چشم گريان ، وادار به فرار از كشور كرده و در عين حال بر بي عرضگي او و فقدان اقتدارش در برابر رئيس جمهور آمريكا تاسف مي خوردند .
امروزه مردم ميدانند كه همه دعوا سر لحاف ملانصرالدين بود !
بخوبي همگان واقف اند كه مسئله ادعاي مالكيت و انگيزه دست اندازي بر ثروت عمومي كشور . مرداني كه وانمود ميكردند براي اين دنيا ارزش قائل نيستند را به حركت درآورد .
ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر