اختلال و بیماری تفکری که در کشور ما و شاید کلا در مشرق زمین رایج و همه گیر است صرف نظر از اینکه به باور دانشمندانی چون آرامش دوستدار ناشی از تفکر دینی (به تعبیر درست تر "امتناع تفکر دینی") باشد یا نباشد ، علایمی به شرح زیر دارد :
- اشتباه گرفتن مفهوم با مصداق :
این وضعیت هم حالت آگاهانه و از روی عمد دارد ، و مابین توده مردم بیشتر شاهد گونه ناآگاهانه و ناشی از ناپختگی ذهنی و بی توجهی به مفاهیم به کاربرده شده هستیم .
در عالم سیاست و دین و مذهب : از آن روی که امروزه در آن سپهر بیشتر با مفاهیم اعتباری ، کلی و موهومات سروکار داریم ، با حالت عمدی و مزورانه کاربرد این سفسطه سروکار داریم .
بخصوص امروزه در مورد "ولایت فقیه" با این نوع سفسطه و جابجایی مفهوم با مصداق روبرو هستیم :
ولایت فقیه یک نظریه است .
در طراحی و ارائه نظریات بسیاری از محدودیت های عملی و فیزیکی در شمار آورده نمی شوند .
مانند اینکه اگر "ولی فقیه" (کسی که به مسند ولایت برگزیده می شود ) حتی یک خطای کوچک کند از ولایت ساقط می شود ، حال آن که در عمل به فعلیت درآمدن چنین حالتی در انسان غیر ممکن است . { به استناد متن قرآن ( ان النفس لاماره بالسوء ، سوره : يوسف آیه : 53 ) که علیرغم تاویل و تعبیر به نفع متولیان دینی در این زمینه ، خوشبختانه ، ظرفیت تفسیر به رای ندارد ، زیرا مربوط به خصایص و ویژگی های آشکار و بدیهی انسان است و نیز به نظر همگی روانشناسان و متخصصان این زمینه } ، .
اما به هرحال ، بسته به سلیقه ، هر انسانی می تواند به بی شمار وضعیت های ایده آلی هر چند امکان رخ دادن آن ها در جهان واقعی نزدیک به صفر باشد ، علاقه مند گردد .
تصور کنید با شخصی در حال صحبت و گفتگو در مورد بی شمار خطاهای مملکت ویران کن فلان ولی فقیه هستید و در حین بر شمردن این اشتباهات طرف مقابل مرتب از قبول نظر شما امتناع کرده و سرتکان دهد که : " نخیر آقا ! ، مگر می شود !؟ ، ولی فقیه ، حتی اگر یک مکروه کوچک داشته باشد از ولایت ساقط است" !؟
البته امروزه دیگر کمتر با حالت ناآگاهانه آن روبرو هستیم و بیشتر با گونه آگاهانه و عمدی آن بخاطر منافع شخصی و سیاسی ، صنفی و در پاره ای موارد به اجبار روبرو هستیم .
برای درک حالت اجباری تصور کنید در شرایط خاصی در کشور ، برای حمایت از ولی فقیه ( یکی از آحاد کشور که بر این مسند نشانده شده است ) ، موجی براه افتاده و همگان از خواص گرفته تا عوام به نوبه خود مبادرت به اعلام پشتیبانی از آن فرد مورد نظر که برای تحکیم جبهه خویش در آن شرایط خاص نیاز به حمایت دیگران دارد ، می نمایند .
در این شرایط از فلان علامه ، مفسر ، مشهور به علم ، نیز خواسته می شود ، انتظار می رود ، چیزی ، درخور ، در این باب بگوید .
ناچار ، پس از اندکی اندیشیدن ناگهان این تصور به ذهن علامه () ما می رسد و چنین فتوا می دهد که :
اساسا ولایت فقیه تداوم راه انبیاست ، یا "ولایت فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم است"
یعنی چه ؟
یعنی اشعار می دارد که ولایت فقیه ، نظریه ولایت فقیه فارغ از نتایجی که در این کشور و در جهان به بار آورده است ، چیز خوبی است !؟
و همان دم روزنامه ها و روزی نامه ها و رنگین نامه ها در بوق و کرنا می کنند که فلان انسان محترم که معمولا سخنی به گزاف نمی گوید و ساحت اش از شطح و طامات و خرافات مبراست ، نیز ، از ولایت فقیه پشتیبانی کرده است .
- اشتباه گرفتن مفهوم با مصداق :
این وضعیت هم حالت آگاهانه و از روی عمد دارد ، و مابین توده مردم بیشتر شاهد گونه ناآگاهانه و ناشی از ناپختگی ذهنی و بی توجهی به مفاهیم به کاربرده شده هستیم .
در عالم سیاست و دین و مذهب : از آن روی که امروزه در آن سپهر بیشتر با مفاهیم اعتباری ، کلی و موهومات سروکار داریم ، با حالت عمدی و مزورانه کاربرد این سفسطه سروکار داریم .
بخصوص امروزه در مورد "ولایت فقیه" با این نوع سفسطه و جابجایی مفهوم با مصداق روبرو هستیم :
ولایت فقیه یک نظریه است .
در طراحی و ارائه نظریات بسیاری از محدودیت های عملی و فیزیکی در شمار آورده نمی شوند .
مانند اینکه اگر "ولی فقیه" (کسی که به مسند ولایت برگزیده می شود ) حتی یک خطای کوچک کند از ولایت ساقط می شود ، حال آن که در عمل به فعلیت درآمدن چنین حالتی در انسان غیر ممکن است . { به استناد متن قرآن ( ان النفس لاماره بالسوء ، سوره : يوسف آیه : 53 ) که علیرغم تاویل و تعبیر به نفع متولیان دینی در این زمینه ، خوشبختانه ، ظرفیت تفسیر به رای ندارد ، زیرا مربوط به خصایص و ویژگی های آشکار و بدیهی انسان است و نیز به نظر همگی روانشناسان و متخصصان این زمینه } ، .
اما به هرحال ، بسته به سلیقه ، هر انسانی می تواند به بی شمار وضعیت های ایده آلی هر چند امکان رخ دادن آن ها در جهان واقعی نزدیک به صفر باشد ، علاقه مند گردد .
تصور کنید با شخصی در حال صحبت و گفتگو در مورد بی شمار خطاهای مملکت ویران کن فلان ولی فقیه هستید و در حین بر شمردن این اشتباهات طرف مقابل مرتب از قبول نظر شما امتناع کرده و سرتکان دهد که : " نخیر آقا ! ، مگر می شود !؟ ، ولی فقیه ، حتی اگر یک مکروه کوچک داشته باشد از ولایت ساقط است" !؟
البته امروزه دیگر کمتر با حالت ناآگاهانه آن روبرو هستیم و بیشتر با گونه آگاهانه و عمدی آن بخاطر منافع شخصی و سیاسی ، صنفی و در پاره ای موارد به اجبار روبرو هستیم .
برای درک حالت اجباری تصور کنید در شرایط خاصی در کشور ، برای حمایت از ولی فقیه ( یکی از آحاد کشور که بر این مسند نشانده شده است ) ، موجی براه افتاده و همگان از خواص گرفته تا عوام به نوبه خود مبادرت به اعلام پشتیبانی از آن فرد مورد نظر که برای تحکیم جبهه خویش در آن شرایط خاص نیاز به حمایت دیگران دارد ، می نمایند .
در این شرایط از فلان علامه ، مفسر ، مشهور به علم ، نیز خواسته می شود ، انتظار می رود ، چیزی ، درخور ، در این باب بگوید .
ناچار ، پس از اندکی اندیشیدن ناگهان این تصور به ذهن علامه () ما می رسد و چنین فتوا می دهد که :
اساسا ولایت فقیه تداوم راه انبیاست ، یا "ولایت فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم است"
یعنی چه ؟
یعنی اشعار می دارد که ولایت فقیه ، نظریه ولایت فقیه فارغ از نتایجی که در این کشور و در جهان به بار آورده است ، چیز خوبی است !؟
و همان دم روزنامه ها و روزی نامه ها و رنگین نامه ها در بوق و کرنا می کنند که فلان انسان محترم که معمولا سخنی به گزاف نمی گوید و ساحت اش از شطح و طامات و خرافات مبراست ، نیز ، از ولایت فقیه پشتیبانی کرده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر