در دورانی که در زمینه های "کار درمانی" در بیمارستان فارابی اصفهان در بخش مجروحین جنگ ( به زبان خودمانی موج گرفتگی ) با کادر درمانی بیمارستان همکاری داشتم و همچنین ، بعنوان "همکارِ درمانی" [پزشکیار] در بنیاد جنگزدگان (بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی بعدها اسمش تغییر کرد : بنیاد امور بازگشت و اشتغال مهاجرین جنگ تحمیلی ! ) همکاری داشتم ، توفیق و افتخار مجاورت و شاگردی چندین روانشناس بزرگ کشورمان نصیب ام شد .
در روانشناسی بالینی ، گاهی ،
حالتی پیش می آید که بیماری آن چنان با علائم و نشانه های بیماری یا اختلال
خاص مطابقت دارد که وضعیت وی نماد آن بیماری خاص می باشد .
به این وضعیت "تیپیک" [ TIPIC ] می گویند .
این بیماران تیپیک برای یادگیری و شناخت اختلالات روانی توسط دانشجویان و علاقه مندان بسیار مفید هستند .
کلیه (بیشتر) علایمی که در کتاب ها برای یک نوع اختلال یا بیماری شرح داده شده را می توان در آن ها یافت .
امروز ضمن وبگردی بطور تصادفی به مقاله ای در مورد رفتار آقای بزرگواری نماینده مردم کهکیلویه و بویراحمد ..... برخوردم .
با نگاهی کوتاه دریافتم برای نشان دادن الگو به علاقه مندان شناخت رفتارهایی که با معیار دنیای امروز ناهنجار بحساب می آید بسیار مناسب است
انتخاب تیتر مقاله بر پایه همین نشانه هاست .
بزرگواری : بزرگ منشی
سادگی : فروهشتگی ، بلاهت
صداقت : راست گویی ناشی از عدم پیچیدگی ، فقدان مهارت ذهنی دروغ گویی و کاربردهای ویژه کلامی
خطه محروم : لزوما محرومیت برای نمایش حق بجانبی لازم است
چماق لری : خشونت رفتار ، زمخت بودن ، فقدان ظرافت در حل مسائل اجتماعی ، فنی و تخصصی .
خطه محروم : لزوما محرومیت برای نمایش حق بجانبی لازم است
چماق لری : خشونت رفتار ، زمخت بودن ، فقدان ظرافت در حل مسائل اجتماعی ، فنی و تخصصی .
در عرصه دولت و حکومت داری شاید ، تابلوترین ویژگی حکومت فعلی استفاده از نیروهایی با این خصوصیت و پرزنت کردن ، برجسته کردن خصوصیات این افراد در صحنه و میادین اداری کشور بوده است .
در سطح دکور و تابلو ، همواره از یکی از این افراد که ویژگی های تیپیک شان را آقای بزرگواری بخوبی نمایندگی می کند ، مابین مردم عادی و صاحبان واقعی قدرت ، قرار گرفته اند .
در سطح دکور و تابلو ، همواره از یکی از این افراد که ویژگی های تیپیک شان را آقای بزرگواری بخوبی نمایندگی می کند ، مابین مردم عادی و صاحبان واقعی قدرت ، قرار گرفته اند .
هربار که با یکی از این کاراکترها برخورد می کنم ، بی اختیار ، به یاد کلمات قصاری می افتم که گویا در متون دینی بعنوان حدیث ، شاید ، به حضرت پیامبر نسبت داده شده ، تقریبا ، به این مضمون : "المومن هین لین کانه من فرط اللین احمق" ، یعنی فرد مومن آن چنان فروهشته و ساده است که احمق بنظر می رسد .
...
بکارگماری افرادی از این دست ، لازمه نگاه داری فیگور حق بجانبی است .
همان گونه که فرد از تظاهر به بلاهت ، تظاهر به حماقت ، رل نادان و ابله را بازی کردن سعی در جلب ترحم و گدایی محبت دیگران دارد ، تشکیلات و ساختار یک مجموعه انسانی نیز به همین مقاصد می تواند شخصیت های تیپیکی در هر زمینه را به کار گیرد .
اولین و لازم ترین خصوصیت فردی که بایستی به عنوان نماد و صرفا نماد ، پستی یا موقعیتی را اشغال کند ، "بزرگواری" است .
فرد بایستی آن قدر بزرگوار باشد که وقتی نمی داند موضوع فلان قانون در حال تصویب چیست ، اصلا به روی خودش نیاورد ، هرگونه پرسش در این رابطه را با بزرگ منشی خویش مغایر دانسته و بسته به اینکه حامیان اش به او گفته اند رای مخالف یا موافق بدهد ، همان کار را انجام بدهد .
حامیان وی : همان هایی هستند که این همه توانایی را در وجود وی شناسایی کرده و یک شب تا صبح ! ، به او اصرار می کردند ، برای تصدی نمایندگی مجلس یا فلان پست مدیریتی یا حاکمیتی قبول آمادگی نماید .
و البته ، نهایتا ، وقتی کار به اعلام تکلیف شرعی رسید ، شخصیت بزرگوار ما علیرغم میل باطنی مجبور به پذیرش آن گردید .
این دست بزرگواری ها ، معمولا به یکباره باعث خبط و خطاهای غیرمنتظره و بهت آوری می گردد که به جامعه شوک وارد می کند .
همانند یا مشابه اینکه بزرگواری که به باور مردم علاقه مند و به کوشش اطرافیان ، بسیار روزآمد و اصطلاحا آپ تودیت بنظر می رسد ، حتی گاهی ادعا می شود که ایشان شخصا در فیس بوک یا تویتر کامنت گذاشته یا کامنت ها را پاسخ می دهند ، ناگهان ، چنان ابراز نظری می کند که جمع کردن آن بسیار دشوار است .
مانند اینکه ، بزرگوارانه "نه غزه ، نه لبنان" را با "هم غزه ، هم لبنان" ، یکی می گیرد .
یا راه حلی برای ترمیم سوراخ اوزون ارائه می دهد .
یا علم اقتصاد را با چارپایان مرتبط می شمارد .
البته در بیشتر موارد اطرافیان برای حفظ ظاهر و مایه خنده و تفریح نشدن فرد بزرگوار ، دست به تقدیس بعضی رفتارهای ابلهانه وی زده ، با گریستن یا خندیدن یا تقلید همان ادا و اطوار و یا توضیح و تفسیر بنوعی موضوع را رفو می نمایند .
قسمتی از این وظیفه ، تغییر ذایقه عمومی ، بعهده نویسندگان ، گویندگان ، منبری ها و کلا متکلمانی چون دکتر علی شریعتی بود تا با تغییر ذایقه عمومی این گونه حماقت ها را بزرگواری جلوه داده و تقدیس کنند مانند غربزدگی جلال آل احمد یا الیناسیون دکتر شریعتی .
توجه کنید آقای دکتر شریعتی در جایی در تقدیس و تحسین تیرگی شعور ، ناتوانی در تشخیص صحیح از حدیث : المومن غر کریم (مومن گول خور بزرگواری است )
و البته فرهنگ و سنت ما مملو از این گونه بزرگواری طلبیدن از مردم است ، به این غزل مولانا توجه فرمایید :
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی ، گول شدم هول شدم
و و
مجموعا برون ده نهایی و عمومی این بزرگواران بستگی به ظرافت و توانایی اطرافیان دارد .
نتیجه برای جامعه اینکه : چنین بزرگواری ناتوانی های خودش را بتدریج می شناخت و آهسته آهسته برطرف می کرد ، اما با تقدیس آنها ، وی به این ناتوانی ها و فقدان ظرافت ها و توانایی های رفتاری ، افتخار و مباهات می کند .
این گونه متوجه می شویم چرا سطح درک و شعور جامعه در قرون گذشته تفاوت چندانی نداشته است ، یا حتی ، به باور برخی ، پسرفت نیز داشته است .
...
بکارگماری افرادی از این دست ، لازمه نگاه داری فیگور حق بجانبی است .
همان گونه که فرد از تظاهر به بلاهت ، تظاهر به حماقت ، رل نادان و ابله را بازی کردن سعی در جلب ترحم و گدایی محبت دیگران دارد ، تشکیلات و ساختار یک مجموعه انسانی نیز به همین مقاصد می تواند شخصیت های تیپیکی در هر زمینه را به کار گیرد .
اولین و لازم ترین خصوصیت فردی که بایستی به عنوان نماد و صرفا نماد ، پستی یا موقعیتی را اشغال کند ، "بزرگواری" است .
فرد بایستی آن قدر بزرگوار باشد که وقتی نمی داند موضوع فلان قانون در حال تصویب چیست ، اصلا به روی خودش نیاورد ، هرگونه پرسش در این رابطه را با بزرگ منشی خویش مغایر دانسته و بسته به اینکه حامیان اش به او گفته اند رای مخالف یا موافق بدهد ، همان کار را انجام بدهد .
حامیان وی : همان هایی هستند که این همه توانایی را در وجود وی شناسایی کرده و یک شب تا صبح ! ، به او اصرار می کردند ، برای تصدی نمایندگی مجلس یا فلان پست مدیریتی یا حاکمیتی قبول آمادگی نماید .
و البته ، نهایتا ، وقتی کار به اعلام تکلیف شرعی رسید ، شخصیت بزرگوار ما علیرغم میل باطنی مجبور به پذیرش آن گردید .
این دست بزرگواری ها ، معمولا به یکباره باعث خبط و خطاهای غیرمنتظره و بهت آوری می گردد که به جامعه شوک وارد می کند .
همانند یا مشابه اینکه بزرگواری که به باور مردم علاقه مند و به کوشش اطرافیان ، بسیار روزآمد و اصطلاحا آپ تودیت بنظر می رسد ، حتی گاهی ادعا می شود که ایشان شخصا در فیس بوک یا تویتر کامنت گذاشته یا کامنت ها را پاسخ می دهند ، ناگهان ، چنان ابراز نظری می کند که جمع کردن آن بسیار دشوار است .
مانند اینکه ، بزرگوارانه "نه غزه ، نه لبنان" را با "هم غزه ، هم لبنان" ، یکی می گیرد .
یا راه حلی برای ترمیم سوراخ اوزون ارائه می دهد .
یا علم اقتصاد را با چارپایان مرتبط می شمارد .
البته در بیشتر موارد اطرافیان برای حفظ ظاهر و مایه خنده و تفریح نشدن فرد بزرگوار ، دست به تقدیس بعضی رفتارهای ابلهانه وی زده ، با گریستن یا خندیدن یا تقلید همان ادا و اطوار و یا توضیح و تفسیر بنوعی موضوع را رفو می نمایند .
قسمتی از این وظیفه ، تغییر ذایقه عمومی ، بعهده نویسندگان ، گویندگان ، منبری ها و کلا متکلمانی چون دکتر علی شریعتی بود تا با تغییر ذایقه عمومی این گونه حماقت ها را بزرگواری جلوه داده و تقدیس کنند مانند غربزدگی جلال آل احمد یا الیناسیون دکتر شریعتی .
توجه کنید آقای دکتر شریعتی در جایی در تقدیس و تحسین تیرگی شعور ، ناتوانی در تشخیص صحیح از حدیث : المومن غر کریم (مومن گول خور بزرگواری است )
و البته فرهنگ و سنت ما مملو از این گونه بزرگواری طلبیدن از مردم است ، به این غزل مولانا توجه فرمایید :
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی ، گول شدم هول شدم
و و
مجموعا برون ده نهایی و عمومی این بزرگواران بستگی به ظرافت و توانایی اطرافیان دارد .
نتیجه برای جامعه اینکه : چنین بزرگواری ناتوانی های خودش را بتدریج می شناخت و آهسته آهسته برطرف می کرد ، اما با تقدیس آنها ، وی به این ناتوانی ها و فقدان ظرافت ها و توانایی های رفتاری ، افتخار و مباهات می کند .
این گونه متوجه می شویم چرا سطح درک و شعور جامعه در قرون گذشته تفاوت چندانی نداشته است ، یا حتی ، به باور برخی ، پسرفت نیز داشته است .
نکات فانتزی در این مورد :
بزرگواری که به حکم نظریه ولایت فقیه اش در حصر بود .
بزرگواری که هنگام مرگ جانشین خودش را نتوانست تعیین کند و به او تهمت هذیان گویی زدند .
بزرگواری که نوادگانش را به هیچ نمی خرند .
این گونه بزگواران تاریخ مصرف دارند ، زیرا تحمل بعضی رفتارهای بزرگوارانه شان ، برای اطرافیان شان نیز دشوار است
ر
بزرگواری که به حکم نظریه ولایت فقیه اش در حصر بود .
بزرگواری که هنگام مرگ جانشین خودش را نتوانست تعیین کند و به او تهمت هذیان گویی زدند .
بزرگواری که نوادگانش را به هیچ نمی خرند .
این گونه بزگواران تاریخ مصرف دارند ، زیرا تحمل بعضی رفتارهای بزرگوارانه شان ، برای اطرافیان شان نیز دشوار است
ر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر