۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

که رستم یلی بود در سیستان ، منش کرده ام رستم دستان

که رستم یلی بود در سیستان  ،  منش کرده ام رستم دستان (فردوسی) :
------------------------------------------------------------------
باعث حمله مغول به ایران : نه کشتن بازرگانان مغولی توسط یا به دستور سلطان محمد خوارزمشاه  در فلان جا بود ، بلکه بازرگانان ایران آنها را به این سامان آوردند .
جالب است : اولین کاری که مغولان پس از فتح ایالات کردند بازسازی پاسگاه های بین راهی و ایمن کردن راه های مواصلاتی و بازرگانی بود ! .
قجرها تیره ای از بازماندگان مغولان بودند ، نه "صاحبقران" بودند نه "سلطان" ! ، آنها نیز حداکثر هنرشان راهزنی ، غارت ، حمله به قبایل دیگر و دیگر کشی بود .
پای یونانیان و رومیان را نیز بازرگانان به این منطقه از جهان باز کردند .
مردمی که مردمان دیگر را به خاطر خدای شان می کشند ، حداکثر چیزی در حد مغولان و راهزنان می باشند گمان نمی کنم حتی حالا نیز بدانند "مکارم الاخلاق" چه معنا دارد .
فردوسی ، با همه احترام ، تصور نمی کنم حتی به کدخدایی روستای شان نیز رسیده باشد :

نيم آگه از اصل و فرع خراج   ،   همي غلتم اندر ميان دواج
جهاندار اگر نيستي تنگ دست   ،  مرا بر سرگاه بودي نشست
شاعران ، نویسندگان ، مداحان ، امثالهم ! ، هیچ گاه به فکر کشور گشایی یا ملک داری نبوده اند ، بیتی گفته و صله ای گرفته و تا آن را صرف می و معشوق نکنند نه تنها بیت دیگری  بر آن نخواهند افزود بلکه از خانه نیز بیرون نمی آیند :
ازين نامور نامداران شهر            ،    علي ديلمي بود کوراست بهر  
که همواره کارش بخوبي روان      ،    به نزد بزرگان روشن روان  
حسين قتيب است از آزادگان         ،    که ازمن نخواهد سخن رايگان 

ازويم خور و پوشش و سيم و زر   ،    وزو يافتم جنبش و پاي و پر   
...
یکی یلی بوده در سیستان ، یکی سوارکاری بوده در ترکمن صحرا ، یکی راهزنی می کرده و دیگری آدمکشی ، غارت ، تجاوز ، ...
الزامات تجارت و سیاست که توسط صاحبان واقعی ( و نه اسمی)  ثروت ، به : 
افسانه سرا ، داستان سرا ، شاعر ، نویسنده ، سیاستمدار ، کاتب ، تاریخ نویس ، تاریخ ساز ، راهزن ، دین ساز ، مذهب ساز ،  فقیه ،  ... دیکته می شده باعث گردیده هر کدام نقش  متفاوتی (از جمله تظاهر به پادشاه بودن ، تظاهر به خونریز بودن ،  تظاهر به ... بودن ) در عرصه جامعه درپیش بگیرند . 
گردش امور چنین اقتضا می کند که اژدهای خونخوار ی ( مغول ، عرب ، ترک ، قجر ، افشار ، قزلباش ، لر ، داعش ، حماس ، کمونیست ها ، روسیه ، جیش العدل ، جیش عثمانی ، سپاه (یا به قول داعش "جیش صفوی") ، بسیج ، امویان ، عباسیان یا  اسلام ،  ...  ) همواره بر بالای سر مردمان ترسوی این دیار حاضر باشد و خواجه مهربان ی با رافت و ملایمت هم از خشونت آن اژدها بکاهد و هم نحوه اداره امور جاری را تعیین نماید  .
برای نمونه ملاحظه بفرمایید

هاشمی رفسنجانی: 

سپاه به کمتر از کل کشور راضی نیست / حضور من به صلاح نیست

کاری نداریم که سپاهیان در آغاز نقش شان چه بود و چه کسانی بودند ، امروزه نقش "لولو خور خوره"  و "مغول خونریز" یا "طوایف نیمه وحشی"  مسلط بر ارکان قدرتی را بازی می کنند که خواجه یا سیاست مداری مهربان و وجیه المله بایستی مردمان را از گزند آن ها با بکارگیری سیاست ها و تدبیر یا اعتدال یا اصلاح طلبی و مصلحت اندیشی خویش ، در امان نگاه دارد . 
   .
به باور من این چرخه رفتار اجتماعی سلطه جویانه  در طول تاریخ تکرار گردیده و باعث ایجاد مرز ها ، حکومت ها ، مذاهب ، مسلک های مختلف ، ادیان گوناگون ، شعر و داستان متناسب با آن ، تاریخ نگاری و علوم مرتبط گردیده است  .
شاید باور اش برای برخی دشوار باشد : اما آنچه این چرخه بی پایان را بر هم زده و کار را به جایی رسانیده که امروز بعضی از ما این مطالب را می نویسیم و بعضی دیگر می خوانیم ، و شاید روزی به رهایی از این کاست و چرخه بسته دست بیابیم و جامعه ای آزاد و انسانی را تجربه کنیم ،  دخالت مداخله جویانه قدرت های غربی بوده است ! .

هیچ نظری موجود نیست: