۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

اشراف و جامع نگری

چرا روشنفکر ها ویا تحصیلکرده های ما نتیجه گیری کلی و اشراف پیدا نمی کنند ؟
در زمینه هایی که تخصص دارند ، خوب هستند ولی در سایر زمینه ها تردید فلج شان می کند .
آیا بایستی هر کس تمام علوم و اطلاعات را دریابد تا بتواند در مورد مسائل هستی و اجتماع نظر قاطع بدهد ؟
اشکال کار کجاست ؟
مثلا آیا نمی شود از کسی که هنوز با اشعار حافظ آشنا نشده انتظار داشت در مورد عرفان نظر بدهد ؟ .
آیا به معنای این است که : بایستی صبر کنیم تا یک دانش آموخته ، دانشجو ، متخصص ، ... اشعار حافظ را بخواند ، به خاطر سپرده و در ذهن آن ها را تجزیه و تحلیل کند  ؟
در شرایطی که یک "کار چاق کن" ، "میان دار" ،  "مجلس گرم کن" ، پرده دار ، تصویر گردان ، شومن ،  با یاد گرفتن چند ماده و تبصره ، آیه و حدیث ، شعر و غزل و ادعیه و اوراد ، و درست کردن یکی دو تا مدرک دانشگاهی :
 کار مردم را راه می اندازد ، تقریبا در هر محفل و مجلسی می تواند سخنرانی کند ، با هر گونه اقشار و گروه های اجتماعی رابطه برقرار کرده و گفتگو می کند ، هر مجوزی را از هر اداره و مرجعی جفت و جور می کند ، کار هر پرونده ای را راست و ریس می کند ، ...
تا کی باید منتظر ماند تا تحصیلکرده عزیزمان جامعیت و اشراف مورد نظر و انتظار را بیابد ؟
آیا در فلسفه بایستی به دنبال این پاسخ گشت ؟

هیچ نظری موجود نیست: