۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

همانند سازی با اسطوره ها


نمونه تفکرات بیمار گونه ای که بسیاری از روشنفکران و تحصیل کرده های ما به آن مبتلا بوده و هستند .
تحصیلکردگان متدین ( روشنفکران دینی ) به خاطر الگوسازی با امامان شیعه و اعتقاد به موهومات ، بیشتر در معرض این همانند سازی و اختلال شخصیت قرار داشته و دارند .
فقدان فضا هایی مشابه اینترنت و فضای مجازی که فرد بتواند حباب خیالی عـلّامِـه گیِ خودش را با مشاهده دیگران بترکاند در این امر موثر بوده است .
به یقین ، هر کدام از ما ، در شرایط مساوی ، با همین میزان اطلاعات و توانایی تحلیل که داریم ، اگر در زمان و موقعیت دکتر شریعتی قرار می گرفتیم ، ما نیز شروع می کردیم به همانند سازی با علی (ع) ! و خود را صاحب دانش و فهمی بیش از همگنان دانستن و دیدن .
عوام بودن قشر روحانی و متولیان دینی ( به گفته دکتر سروش ) ، حتی اینک نیز ، در ایجاد چنین تصورات وهم آلودی در تحصیلکردگان متدین بی تاثیر نیست . 




واقعیت این است که آدم ها در ادراک و فهم تفاوت چندانی با هم ندارند ،
بیش از آن که بهره هوشی موثر باشد ( در رفتاری که دیگران صاحب آن رفتار را دانشمند یا علامه می شناسند ) ، الگو هایی که فرد با آن ها همانند سازی کرده و تربیت اجتماعی اش تاثیر دارد .
بیرون ده تفکرات سحرآمیز و جادویی (magical thinking ) چیزی جز این (تصورات دکتر شریعتی ) نمی تواند باشد .


-----------------
پ . نوشت :
امشب ، هم اکنون : دوست عزیزی در پاسخ گفت : 
عرض کردم که ایشون معصوم نیستند که جمله اشتباه یا کار اشتباه نداشته باشند.
بعدشم من در جایگاهی نیستم که صحت یا عدم صحت فردی را مشخص کنم (که این کار فقط با خداست).
عرض کرده بودم که سخن من در مورد افراد دیگر نیست. من فقط جمله ای از علی شریعتی گذاشتم که به نظرم جمله بسیار زیبایی است. کما اینکه در سخنی از بزرگی هم داریم که به خود سخن نگاه کنید نه به قائل آن


در جواب اش نوشتم : 

دوست گرامی  :
اساسا خود سخن غلط است .
یعنی این گونه سخنان از ذهن های بیمار و شخصت های ناهنجار سرچشمه می گیرد ، بنابراین بیمار گونه است .
روان نژندانه است .
هذیان آلود است .
سخن بر سر این است که جملگی شخصیت های "خود خدا پندار"
شخصیت های "خود حق پندار"
چنین سخنانی را بر زبان رانده اند
چنین کاراکترهایی را ساخته اند .
وقتی ما می گوییم فلانی هذیان می گوید یعنی چه ؟
یعنی سخنی که بر زبان رانده هذیان است .
یعنی خود سخن نابجاست ! ، غلط است ! .
این کلمات ، این واژگان و ادبیات : مختص شخصیت های پارانوئید می باشد .
در عالم واقع چنین نیست که یک نفر میان همه آدمیان دیگر چنین وضعیتی داشته باشد ! .
اساسا چنین تصوری غلط است : حال شریعتی گفته باشد
احمدی نژاد در مورد انسان کامل گفته باشد
خامنه ای در خصوص خمینی گفته باشد
منتظری در مورد خودش یا دیگری بر زبان رانده باشد
سروش در مورد شریعتی گفته باشد
آخر و عاقبت چنین تصورات موهومی آن می شود که همه مردم ، مراجع ، آموزگاران ، دانشمندان ، جوانان ، مردم عاقل و غیر عاقل ، همه دنیا ، سازمان ملل ، ... همه و همه می گویند :
آقا جنگ بد است ، یک نفر می گوید : نه باید بجنگیم !
آقا بهتر است مذاکره کنیم ، یک نفر می گوید : نه ما مذاکره نمی کنیم !
و قس علیهذا ... ! .
ساختار  تفکر پارانوئیدی نیازمند دشمن است . 
برای احساس بزرگی کردن نیازمند دشمنی بزرگ و قدار می باشد . 
افرادی که تمایل به تحلیل و توجیه پارانوئیدی جهان پیرامون دارند ، بزرگی خود را از بزرگی دشمن شان استنباط می کنند . 
و چه دشمنی بزرگ تر ، مهیب تر و ملعون تر از دشمن خدا ، دشمن پیامبر ، دشمن ائمه و ... 
در ابتدا فقط این اسطوره است که مورد حسادت ، بخل و دشمنی قرار می گیرد . 
بتدریج ، اندک اندک ، اسطوره ساز نیز ناخودآگاه وضعیت خود را نیز منطبق با قهرمانی که خودش برساخته است می بیند . 
آن گاه بتدریج هابیل و قابیل ، تبدیل به هابیلیان تاریخ و قابیلیان تاریخ می گردند ، 
تا ، به اندازه کافی ، برای همه جا باز شود .
خصومت زائیده محرومیت است : روانشناسی مرضی - دکتر پروین بیرجندی و محرومیت  در جوامع جهان سومی  کم نیست .
هر یک از شهروندان سرزمین های خشکسالی ، قحطی ، جنگ ، استبداد ، کودتا ، تلاطم های پی در پی ، کشور های عقب مانده ، کمتر توسعه یافته و ...
می تواند لیست بلند بالایی از محرومیت هایی که قهرا ( جبری ، ناگزیر ) متحمل شده است را ارائه نماید .
بنابراین در چنین جوامعی جوان مترصد شناخت و پیدا کردن منشا بی عدالتی و محرومیت است .
برای احساس ستمدیدگی و توجیه همه شکست های اش ، حتی آن هایی که ار عهده خود وی خارج هستند ، نیازمند فلسفه مستحکم و حساب شده ای است .
بایستی از بازنده بودن ، احساس شرم نکند ، بلکه حتی به به "گیوه پا"  بودن ، به نادان بودن افتخار کند .
 ....

هیچ نظری موجود نیست: