۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۸, جمعه

هان ، بِشو نُومید !

هان مَشو نُومید چون واقف نِه ای از سرِّ غیب 
باشَد اندر پَسِ پرده بازی های پنهان غم مخور  ( لسان الغیب حافظ شیرازی ! ) 

در واقع  نتیجه این بدآموزی این گونه می شود : 
نومید شدن از به نتیجه نرسیدن آرزوی خام و بیهوده باعث می شود انسان به دنبال یافتن راهکار برود و از طریقی از به کار گرفتن علل و اسبابی که در جهان وجود دارد مسئله اش را حل کند . 
فرد همین طور منفعلانه به امید عمل کردن مکانیزم ها و سازوکار هایی که اتفاقا زمان و طرز عمل کردن شان روشن نیست ، همین طور تا قیامت به امید واهی می نشیند ! . 
به امید این که "بازی های پنهان"  جواب بدهد ، همه دست روی دست گذاشته و نشسته اند یا سر چاه ها یا سر قبرها ، جاهایی که موهوم و به ظاهر "آن جهانی" باشد ، این جهانی نباشد . 
هر جایی که به جهان پنهان که بازی های پنهان در آن در پس پرده جریان دارد ، بیشتر شبیه باشد ، مردم ما را نیز بیشتر به خود جذب می کند . 
زیرا همه تمایل دارند مسئله شان به طور خصوصی ( مثل نامه نوشتن به احمدی نژاد ) و سفارشی حل شود . 
مگر چه می شود ؟ ! . 
... 
باز هم در این زمینه لسان الغیب فرموده اند
گَر مَن از باغِ تو یک میوه بچینم ، چه شود  !؟
پیشِ پـایـی بـــه چـــراغ تــو ببینم ، چه شود   !؟
همچنین به این ترانه خواهر مرضیه : مگر آیا نمی شد ؟  توجه فرمایید ! .


هیچ نظری موجود نیست: