شعر اندیشه را خفه می کند !
شعر گفتن و به دنبال شعر برآمدن از "جزم اندیشی" ریشه می گیرد .
فرد به دنبال یک کلام نهایی ، قاطع ، فصل الخطاب ، تمام کننده ، پایانی ... می گردد .
در جامعه انسانی چنین چیزی وجود ندارد .
روابط بین انسان ها دایم در حال دیگر گون شدن است .
شعر سد راه اندیشه نوین در آن زمینه می گردد .
برخلاف تصور شاعر "تولید کننده" اندیشه در زمینه شعری خودش نیست بلکه می تواند "تمام کننده" اندیشه در آن زمینه باشد .
هیچ اندیشه نویی با شعر گفتن آغاز نگشته .
ولی بسیاری اندیشه ها با شعر به پایان رسیده اند ، سالیان درازی کسی نتوانسته در آن زمینه چیز دیگری بگوید .
اگر زبان را نوعی زندان برای اندیشه انسان ، نوعی حریم برای پیشگیری از پرواز اندیشه آدمی ، بدانیم ، شاید ، شعر را بتوان زنجیر و قفل و بست این زندان به حساب آورد .
یک نکته از این معنی گفتیم و "همین" باشد . ( حافظ)
شعر گفتن و به دنبال شعر برآمدن از "جزم اندیشی" ریشه می گیرد .
فرد به دنبال یک کلام نهایی ، قاطع ، فصل الخطاب ، تمام کننده ، پایانی ... می گردد .
در جامعه انسانی چنین چیزی وجود ندارد .
روابط بین انسان ها دایم در حال دیگر گون شدن است .
شعر سد راه اندیشه نوین در آن زمینه می گردد .
برخلاف تصور شاعر "تولید کننده" اندیشه در زمینه شعری خودش نیست بلکه می تواند "تمام کننده" اندیشه در آن زمینه باشد .
هیچ اندیشه نویی با شعر گفتن آغاز نگشته .
ولی بسیاری اندیشه ها با شعر به پایان رسیده اند ، سالیان درازی کسی نتوانسته در آن زمینه چیز دیگری بگوید .
اگر زبان را نوعی زندان برای اندیشه انسان ، نوعی حریم برای پیشگیری از پرواز اندیشه آدمی ، بدانیم ، شاید ، شعر را بتوان زنجیر و قفل و بست این زندان به حساب آورد .
یک نکته از این معنی گفتیم و "همین" باشد . ( حافظ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر