ما عادت کرده ایم کلمات ، عبارات را مطابق میل مان ، به خاطر سپرده ، قطعی قلمداد کنیم .
این عبارات برای مان خاصیت مقدس و جادویی پیدا می کنند .
در هر جایگاه ی به فراخور موقعیت یکی از این نکته ها یا شبه جمله ها را "دَر کار" می کنیم ، به کار می بریم ، جفت و جور می کنیم ، وصله پینه و سَرِ هَم بندی می کنیم .
این
: جملات قصار ، عبارات ، آیات ، احادیث ، اشعار ، ابیات ، شبه جمله ها ، فرازی از گفتار
بزرگان ، ... ، این قبیل مفاهیم اجتماعی ، برای مان حکم یک سنگر یا مخفی گاه
را پیدا می کند .
هر یک در پس یکی ، یا چند تا از این مخفی گاه ها پنهان شده ایم .
فارغ از این که :
این مفهوم کجا کاربرد دارد ؟
در چه شرایطی صدق می کرده ( یا شاید نمی کرده ! ) است ؟
با حال و روز و موقعیت امروز ما مطابقت دارد یا ندارد ؟
سرچشمه دعا نویسی این تمایل (تفکر جادویی) ماست .
اگر
روزی دعا نویسی جرم تلقی شده و مورد پیگرد قانونی قرار گیرد تا وقتی که
مردم به چنین "حرز " ، طلسم های موهوم نیازمند هستند ، دعا نویسی در اشکال
دیگر ( و شاید به ظاهر مدرن تر ) آن رواج خواهد داشت .
برای نمونه برخی از این طلسم ها ، ابزار و مصالح فرافکنی ، مفاهیمی که کاربرد موهوم یافته اند ، را در زیر لیست می کنم :
هنر نزد ایرانیان است و بس
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف .
اقلیت نادان ، اکثریت خائن .
هر دم از عمر می رود نفسی ( سعدی ) .
ما مثل شیشه ایم اگر بشکنیم تیز تر می شویم .
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی ( حافظ ) .
فَـانَّـهُ لابُدٌ مِن امیر .
جوجه ها را آخر پاییز می شمارند .
شب دراز است و قلندر بیدار .
...
ناتمام است ! .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر