در ادامه به اشتراک گذاشتن یادداشت "شیپور را از کدام سر باید نواخت" ، یکی از دوستان عزیز عنوان فرمودند : چگونه ؟!
بنده عرض کردم :
پرسش شما متضمن چند عبارت دیگر می باشد که عنوان نگردیده اند : اول این که : این راه (انتخابات) درست تر است
دوم این که : قصد داریم یا داشته ایم به این هدف (انحلال نهادهای غیر دموکراتیک ) برسیم ولی رسیدن به این هدف (تغییر قانون اساسی ، انحلال ) ناممکن است .
سوم : در انتظار پیدا کردن راه حل شدنی و ممکن هستیم .
پس از این مراحل : آن گاه بایستی عنوان کرد : " چگونه ؟ "
حال شما در کدام یک از مراحل فرآیند فوق قرار دارید ؟
سوم : در انتظار پیدا کردن راه حل شدنی و ممکن هستیم .
پس از این مراحل : آن گاه بایستی عنوان کرد : " چگونه ؟ "
حال شما در کدام یک از مراحل فرآیند فوق قرار دارید ؟
و باز فرمودند : آقای
نورمحمدی ، پیشنهاد شما چیه ؟ فرض کنیم از فردا تمام افرادی که میخواهند
تغیراتی در اداره مملکت ایجاد شود هرکدام به تناسب خواسته شان با افکار شما
همراه شوند ، راه پیشنهادی شما بطور مشخص چیست؟
پاسخ دادم : در این که هر کسی به فراخور راهی در نظر دارد شکی نیست ، اما کسی که سرطان گرفته فقط در جستجوی درمان برمی آید ، کسی از او نمی پرسد راهی برای درمان سرطان سراغ داری یا خیر ؟
راه اش (راه حل ) ، هر طریقی که برای حل مسائل دیگر توسط عقلای جهان پیموده شده و در این شرایط مناسب باشد را می توان در پیش گرفت و ادامه داد ! .
رو در رو ساختن کسی که تمایل به تغییر دارد با "چــگــــونـــه" در واقع از مصادیق همان مفاهیمی است که در کامنت اخیر عنوان گردید . در واقع سنگ "چگونه" جلوی پای کسی انداختن ، می تواند فراراز گفتگو و تداوم همان رفتار انفعال پذیری اعصاری ایرانی باشد . هر کاری که تمایل به انجام اش نداشته باشیم نیازمند یک راه حل بسیار خاص و پیچیده ، مثلا آیه ای در این زمینه نازل شده باشد ، یا ورود قهرمانی آن چنانی به صحنه خواهد شد . کافی است هر روش و رویه ای که برای انجام سایر فعالیت ها و برآوردن سایر حوایج مان در پیش می گیریم ، در این زمینه نیز در پیش بگیریم , اصلا نیازی به چون و چرا ندارد ! .
ما اولین کسانی نیستیم که در این جهان پهناور به دنبال تغییر و انتقال قدرت (انحلال نهادهای غیر دموکراتیک ) بوده اند و اولین بارمان نیز نیست ! . نفس توسل ، تمسک و اعتذار به "چگونه و چطور" می تواند طرح حساب شده و برنامه ریزی شده ای از مجاری سازمان یافته برای مهندسی افکار اجتماعی باشد .
البته نه این که کلا چنین باشد ، ولی حداقل می تواند ایستگاه هایی به صورت موظف و مامور برای چنین کاری وجود داشته ،یا منافع خود اشخاص آن ها را به چنین واکنشی (اتخاذ چنین فیگور و موضع اجتماعی ) رسانده باشد .
یا این رفتار ناشی از همان انفعال اعصاری ارثی ایرانی باشد و دلایل دیگر ...
پی نوشت :
کسی که به سرما خوردگی مبتلا شده هیچ گاه به دنبال چون و چرا در چگونگی درمان بر نخواهد آمد بلکه در اولین فرصت علایم شدید را با خود درمانی یا هر روش دیگر تخفیف داده و سپس به دنبال درمان روانه می شود .
اما در مورد فردی که مبتلا به اعتیاد به مواد مخدر می باشد وضعیت بسیار تفاوت دارد : فرد معتاد ممکن است ساعت ها در پی " چطور" و "چگونه" با این و آن و درمانگران گفتگو کرده برنامه ریزی نموده ، امکانات و مدت و روش های درمان را شناسایی کرده و سپس : هیچ !
انفعال پذیری و واکنشی عمل کردن ، نیز ، عادت و اعتیاد و منش و خلق و خوی ما ایرانیان و سایر دارندگان چنین تفکر و فرهنگی شده است :
دردی است ، غیر مردن ، آن را دوا نباشد ، پس من چگونه کویم کاین درد را دوا کن (مولوی) .
از دوست به یادگار دردی دارم ، آن درد به صد هزار درمان ندهم (مولوی) .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر