خصوصیات مستبد دینی همان خصوصیاتی است که برای خداوند در متون دینی به تصویر کشیده شده است .
شاید بگویید : مستبد دینی ، دیکتاتور مذهبی ، که خدا نیست ! ؟
پاسخ این است که :
بله ، دیکتاتوری که با ترفندها و راهکارهای دینی می خواهد بر مردم حکومت کند ، ناگزیر ، جای خدا را خواهد گرفت و ، دست بر قضا ! ، مشکل از همین جا آغاز می شود .
زیرا بنا به تعریف : خداوند در انجام امور جاری و تدارکاتی مشکلی ندارد ، همه جهان را مسخر بنده اش ساخته ، برود هر چه می خواهد بخورد ! .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار اند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی) .
اما دیکتاتور مستظهر ( پشت گرم ) به دین :
چیزی ندارد تا به کسی بدهد ،
راهکار های انجام پذیرفتن امور در جهان مادی را نیز به علت "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" نمی تواند و یا نمی خواهد یاد بگیرد ، بنابراین تناقض از همین جا آغاز می شود .
او ناگزیر است بندگان اش را به دست درازی به سهم دیگران راهنمایی کند .
حق این را بر آن حلال کند و زندگی را بر یکی حرام سازد تا آن کسی که او را به خوبی پرستش می کند بتواند بیشتر بهره مند از مواهب طبیعی باشد .
دیکتاتور نظامی : سرزمین دیگران را تصرف می کند و سپس بین بندگان اش تقسیم می کند .
دیکتاتور ملی : ملت را متحد و یکپارچه می سازد بر علیه ملت های دیگر .
اما دیکتاتور مذهبی ناگزیر :
حق یکی را بر دیگری حلال می کند ،
یکی را بر دیگری رجحان و برتری می بخشد ،
جان و مال و ناموس یکی را برای دیگری (بندگان خودش) مباح می شمارد .
وعده های موهوم و آن جهانی به مردمان تحت سلطه اش می دهد .
...
در تحلیل از شرایط زندگی تحت سلطه استبداد دینی شعری سروده شده (جالب توجه این که به فردوسی نسبت داده شده است ) :
... به رنجِ یکی ، دیگری بر خورد به داد و به بخشش همی ننگرد
... پیاده شود مردم جنگجوی سوار آنک لاف آرد و گفتگو
در گذشته پیچیده ترین کارها و دشوارترین آن ها جنگیدن و نبرد بوده ، زیرا جنگ ها تن به تن بوده و در هر رزمی ناگزیر یکی کشته می شده است بنابراین متخصصان آن دوره ، کاردانان و کارشناسان آن دوره ، جنگ آوران بوده اند ، فردوسی از این که تخصص و کاردانی و کارشناسی بی ارزش می شود و جای آن را یاوه گویی و پُرچانه گی خواهد گرفت گلایه داشته است .
قسمت مربوط به خصوصیات دوران سلطه استبداد دینی در شعر فردوسی را در زیر آورده ام :
...
... به رنجِ یکی ، دیگری بر خورد به داد و به بخشش همی ننگرد
... پیاده شود مردم جنگجوی سوار آنک لاف آرد و گفتگو
در گذشته پیچیده ترین کارها و دشوارترین آن ها جنگیدن و نبرد بوده ، زیرا جنگ ها تن به تن بوده و در هر رزمی ناگزیر یکی کشته می شده است بنابراین متخصصان آن دوره ، کاردانان و کارشناسان آن دوره ، جنگ آوران بوده اند ، فردوسی از این که تخصص و کاردانی و کارشناسی بی ارزش می شود و جای آن را یاوه گویی و پُرچانه گی خواهد گرفت گلایه داشته است .
قسمت مربوط به خصوصیات دوران سلطه استبداد دینی در شعر فردوسی را در زیر آورده ام :
...
====== زیر نویس ها : ========================================
خصوصیات استبداد دینی در شعر فردوسی :
چو با تخت منبر برابر کنند همه نام بوبکر و عمر کنند
تبه گردد این رنجهای دراز نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر ز اختر همه تازیان راست بهر
چو روز اندر آید به روز دراز شود ناسزا شاه گردن فراز
بپوشد ازیشان گروهی سیاه ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تخت ونه تاج و نه زرینه کفش نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
به رنج یکی دیگری بر خورد به داد و به بخشش همیننگرد
شب آید یکی چشمه رخشان کند نهفته کسی را خروشان کند
ستانندهٔ روزشان دیگرست کمر بر میان و کله بر سرست
ز پیمان بگردند وز راستی گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی سوار آنک لاف آرد و گفت وگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر نژاد و هنر کمتر آید ببر
رباید همی این ازآن آن ازین ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود دل شاهشان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر پسر بر پدر هم چنین چارهگر
شود بندهٔ بیهنر شهریار نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی رانماند وفا روان و زبانها شود پر جفا
از ایران وز ترک وز تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند بمیرند و کوشش به دشمن دهند
بود دانشومند و زاهد به نام بکوشد ازین تا که آید به کام
چنان فاش گردد غم و رنج و شور که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام همه چارهٔ ورزش و ساز دام
پدر با پسر کین سیم آورد خورش کشک و پوشش گلیم آورد
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
نباشد بهار و زمستان پدید نیارند هنگام رامش نبید
چو بسیار ازین داستان بگذرد کسی سوی آزادگی ننگرد
بریزند خون ازپی خواسته شود روزگار مهان کاسته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر