امروز صبح طبق عادت هر روز داشتم نتیجه یکی از مطالعات جدید روانشناسی اجتماعی را مطالعه می کردم که موضوع جالبی توجه ام را به خود جلب کرد .
در مورد مطلب برای دوستان ام نوشتم :
به نظر یکی از رون درمانان :
اطمینان بخش ترین جمله ای که می توان به کسی که دچار ترس و اضطراب است گفت این است که :
عواطف تغییر می کنند ! ( ! All emotions change)
آیا تا کنون توجه کرده اید پس از عبور از موقعیت اضطراب آور یا موضوع نگران کننده ، تاسف خورده باشید که این اندازه نگرانی و تشویش برای عبور از آن موقعیت نیاز نبود ؟
چنین تصوری از این واقعیت سرچشمه می گیرد که ما می دانیم : حال مان تغییر پیدا می کند .
نگرانی ها ، خشم و اضطراب جای خود را به آرامش و احساس امنیت و آسودگی می دهد .
هم چنین می دانیم که احساسات و عواطف مان می تواند اندازه داشته باشد .
کم یا زیاد بشود ، شدت و ضعف داشته باشد .
هر چند هنگامی که به شدت در میان چنگک اضطراب ، خشم یا عصبانیت به تله افتاده ایم شاید تصور این که می توان تا این اندازه مضطرب ، خشمگین یا عصبانی نبود غیر ممکن به نظر برسد اما چنانچه با یک گوشه از ذهن مان این واقعیت تغییر پذیر بودن و قابل کنترل بودن عواطف را به یاد داشته باشیم ، اندک اندک راه اش را خواهیم یافت .
با توجه به این که دیر زمانی است در صدد لیست کردن دلایل دشمنی و انکار حاکمان امروز کشور با علوم انسانی می باشم ،
یک باره به ذهن ام رسید که :
یکی از دلایل تنفر کسانی که حرفه شان را موج سواری و به تعبیر خودشان انقلابی گری یا متولی مذهب ، قرار داده اند از علوم انسانی را می توانید در این پست مشاهده کنید .
یک روانشناس ، یک درمانگر ، می خواهد که انسان ها بتوانند بر عواطف خودشان کنترل داشته باشند تا کمتر زجر و پریشانی و اندوه تحمل کنند ،
اما یک آخوند ، یک موج سوار برعکس دوست دارد شما همیشه از دست برخی انسان های دیگر ناراحت و عصبانی باشید ، مثلا بهایی ها را نجس بدانید و همواره از آن ها تنفر داشته باشید .
کسی که شغل اش را "موج سواری" ، "آدم سواری" ( انقلابی گری ) قرار داده است دوست دارد خشم و تنفر انسان ها بدان حد تحریک شود و غلیان کند تا به جان یکدیگر بیفتند و به تصور او انقلاب کنند .
کسی که از مردم می خواهد یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند :بنا را بر این گذاشته است که یک مومن به تصور او بایستی همواره نسبت به پوشش و رفتار دیگران حساس باشد و این حساسیت را نتواند کنترل کند ! .
اما یک درمانگر یک دانشمند علوم انسانی می خواهد به مردم کمک کند تا حساسیت های شان را کنترل کنند تا همگی در کنار یکدیگر بتوانند زندگی بهتری داشته باشند .
بر همین سیاق کسی که به "دشمن شناسی" افتخار می کند طبعا نیاز دارد تا شما دیگران را همواره دشمن بدارید .
در مورد مطلب برای دوستان ام نوشتم :
به نظر یکی از رون درمانان :
اطمینان بخش ترین جمله ای که می توان به کسی که دچار ترس و اضطراب است گفت این است که :
عواطف تغییر می کنند ! ( ! All emotions change)
آیا تا کنون توجه کرده اید پس از عبور از موقعیت اضطراب آور یا موضوع نگران کننده ، تاسف خورده باشید که این اندازه نگرانی و تشویش برای عبور از آن موقعیت نیاز نبود ؟
چنین تصوری از این واقعیت سرچشمه می گیرد که ما می دانیم : حال مان تغییر پیدا می کند .
نگرانی ها ، خشم و اضطراب جای خود را به آرامش و احساس امنیت و آسودگی می دهد .
هم چنین می دانیم که احساسات و عواطف مان می تواند اندازه داشته باشد .
کم یا زیاد بشود ، شدت و ضعف داشته باشد .
هر چند هنگامی که به شدت در میان چنگک اضطراب ، خشم یا عصبانیت به تله افتاده ایم شاید تصور این که می توان تا این اندازه مضطرب ، خشمگین یا عصبانی نبود غیر ممکن به نظر برسد اما چنانچه با یک گوشه از ذهن مان این واقعیت تغییر پذیر بودن و قابل کنترل بودن عواطف را به یاد داشته باشیم ، اندک اندک راه اش را خواهیم یافت .
با توجه به این که دیر زمانی است در صدد لیست کردن دلایل دشمنی و انکار حاکمان امروز کشور با علوم انسانی می باشم ،
یک باره به ذهن ام رسید که :
یکی از دلایل تنفر کسانی که حرفه شان را موج سواری و به تعبیر خودشان انقلابی گری یا متولی مذهب ، قرار داده اند از علوم انسانی را می توانید در این پست مشاهده کنید .
یک روانشناس ، یک درمانگر ، می خواهد که انسان ها بتوانند بر عواطف خودشان کنترل داشته باشند تا کمتر زجر و پریشانی و اندوه تحمل کنند ،
اما یک آخوند ، یک موج سوار برعکس دوست دارد شما همیشه از دست برخی انسان های دیگر ناراحت و عصبانی باشید ، مثلا بهایی ها را نجس بدانید و همواره از آن ها تنفر داشته باشید .
کسی که شغل اش را "موج سواری" ، "آدم سواری" ( انقلابی گری ) قرار داده است دوست دارد خشم و تنفر انسان ها بدان حد تحریک شود و غلیان کند تا به جان یکدیگر بیفتند و به تصور او انقلاب کنند .
کسی که از مردم می خواهد یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند :بنا را بر این گذاشته است که یک مومن به تصور او بایستی همواره نسبت به پوشش و رفتار دیگران حساس باشد و این حساسیت را نتواند کنترل کند ! .
اما یک درمانگر یک دانشمند علوم انسانی می خواهد به مردم کمک کند تا حساسیت های شان را کنترل کنند تا همگی در کنار یکدیگر بتوانند زندگی بهتری داشته باشند .
بر همین سیاق کسی که به "دشمن شناسی" افتخار می کند طبعا نیاز دارد تا شما دیگران را همواره دشمن بدارید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر