۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه

ترس را در چشمان ام دیده بود !


وایکینگ با صلیب ! ؟
در سریال وایکینگ ها به دنبال چه می گردم ؟
راستش !
روزی ، شاید ! عربی با شمشیر آخته بدین سامان یورش آورده باشد ؟‌
همان گونه که وایکینگ ها به انگلستان و فرانسه و ... یورش می برده اند .
کار تاریخ دانان است که بیابند چنین هجومی از اساس در کار بوده است یا نه ؟
( البته ، نیک می دانم که یافته اند و همه جهانیان خبر دارند جز من و تو ! ) اما آن چه من بدان می اندیشم این است که شاید :
همسایه ام ، قلدر محله مان ، پدرم ، کارفرمای ام ، پدر زن ام ، پدر شوهر ام ، برادرم ، بازاری شهرمان ، کدخدای ده مان ،‌ژاندارم ، قزاق ، پاسبان ،  ...
در آن زمان ، ترس را در چشمان من دیده است .
از آن پس روش سلطه اش را تغییر داده و حتی هنگامی که دیگر "عرب شمشیر به دستی" نیز در کار نبوده سایه اش (سایه ترسناک آن عرب مهاجم را ) را با :
متون عربی ، شمشیر عربی ، خلیفه عربی ، زبان عربی ،
عبا و عمامه و نعلین عربی ،‌ شعر و آیه و حدیث عربی ،
دین و مذهب و عرفان عربی ( و ابن عربی ! ) ،  ...
بر سر من حفظ نموده تا به آسودگی بر من فرمان راند .
در حالی که شاید آن عرب بیچاره اصلا خبر ندارد که چه بر من می رود و یا شاید خودش نیز با سایه ای در بالای سر اش وحشت در چشمان اش موج می زند  .
حال بیایید اصلا با این کاری نداشته باشیم که :
همان گونه که امروز وارثان رومیان (مردمان هوشمند مغرب زمین ) دفع شر شرقیان را با خودشان کرده اند و داعش را روانه سرزمین مادری خودشان نموده اند ( آن گونه که می گویند ،‌العهده علی الراوی ، گردن آن کس که می گوید ! )  ، چه بسا امپراتوری روم دفع شر ایران مهاجم آن زمان را با ناراضیان پیرامون خودش نموده باشد .
و باز بیایید کاری به این هم نداشته باشیم که :
عرب بدون لباس و سلاح و سازمان جنگی و ... دست بالا جنگ های اش در حد دعواهای میان دو محله یا دو روستا می تواند باشد نه این که با سپاه چند ده یا چند صد هزار نفری بتوانند بجنگند .
دوستی می گفت اسنادی در اختیار دارد که از همین اصفهان ( اصفهان آن زمان ) سلاح هایی ساخته شده به مکه حمل و ارسال می شده است ( العهده علی الراوی ! ) .
حال بیایید اصلا با هیچ کدام این ها کاری نداشته باشیم ! :
 فقط این بار که سریالی را دیدیم به دنبال الگوهایی که می تواند مطابقت داشته باشد بگردیم . 
همان گونه که روانشناسان می گویند که فرد تا با سرچشمه تناقض و تضاد درونی اش روبرو نگردد چالش ذهنی اش پایان نپذیرفته و به آرامش ( نسبی ) دست نمی یابد ،
ملت ها و مردمان نیز تا مسائل آزار دهنده تاریخی شان ، همان رویدادها و خاطراتی که سعی می کنند فراموش شان کنند ، سرکوب نموده ، واپس می زنند و  برای اش افسانه و داستان و  ... می سازند روبرو نگردند و تحلیل منطقی و شفاف صادقانه از آن نداشته باشند نمی توانند جایگاه  مناسب و درخور خودشان را پیدا کنند .
یافته های بعدی در اینترنت در این رابطه :


توضيح «عصر دیپلماسی»: چندی پیش استیو بانون (Steve Bannon) – مشاور ارشد دونالد ترامپ و رئیس دفتر آیندهء کاخ سفید- در شبکهء Breitbart با رابرت اسپنسر (Robert Spencer) – نویسندهء مشهور ضدایرانی و مسلمان ‌ستیز آمرکایی -. در مورد آخرین کتاب او با عنوان «The Complete Infidel’s Guide to Iran» (راهنمای کامل کفار در مورد ایران) گفت‌وگویی داشت. بخشی از این گفت‌وگوی «تکان ‌دهنده» به شرح زیر است:
پرسش استیو بانون: تو در این کتاب فوق‌العاد‌ه‌ات به شدت از دولت اوباما برای مذاکرات با ایران انتقاد می‌کنی. اما به غیر از این٬ ما را در مورد «جهان سنی»‌ و دشمنی‌‌ سنی‌ها با ایران نیز راهنمایی می‌کنی. سوال اولم این است: آیا یک استراتژی مفید برای غرب این نیست که بگذاریم یک جنگ فرسایشی میان ایرانِ شیعه و جهان سنی راه بیافتد و هر دو طرف خون همدیگر را بریزند و ما عقب بنشینیم؟
پاسخ رابرت اسپنسر: چرا که نه؟! در دهه ۱۹۸۰ ایران و عراق ۸ سال با هم جنگیدند…
پرسش: استیو بانون: …بله یک جنگ بی‌رحمانه! این نکته در رسانه‌های غربی خیلی بازتاب نداشت اما جنگ‌شان تقربیاْ مثل جنگ اول جهانی بود؛ سنگر به سنگر. می‌دانی هر دو طرف چه تعداد تلفات داشتند؟
پاسخ: عدد دقیقش را نمی‌دانم اما تلفات فوق‌العاده بالا بود! حکومت ایران در آستانهء سقوط بود و صدام حسین هم مشکلات خودش را داشت. و نکتهء مهم این‌نجاست که در طول آن مدت هیچ کدام‌شان مزاحم غرب نمی‌شدند. پس ایرادش کجاست؟ ما نمی‌توانیم جلوی تنفر بین شیعه‌ها و سنی‌ها را بگیریم. مسئولیت کشورهای غربی فقط حفظ امنیت شهروندان خودشان است.
پرسش: تو در این کتاب در مورد تمدن ایران باستان هم صحبت می‌کنی […] آیا مسئلهء‌ ایران فراتر از «اسلام» نیست؟ وقتی تاریخ را می‌خوانیم می‌بینیم که امپراتوری پارس قبل از اسلام هم نگاه متکبرانه‌ای به غرب داشت و آن‌ها را «وحشی» و «بربر» می‌خواند و مدام در حال جنگیدن با امپراتوری‌های روم و یونان بود. سوالم این است که آیا امروز ایرانی‌ها خودشان را در وهلهء اول میراث‌دار «امپراتوری پارس» می‌دانند و به همین دلیل با چنین تکبری به غرب نگاه می‌کنند و به مقابله با آن میروند یا این‌که دشمنی‌شان با غرب مستقیماْ‌ مربوط به «اسلام» است؟
پاسخ: هر دو…. این دو همدیگر را تقویت می‌کنند. شکی نیست که ایران قبل از اسلام تمدن بزرگ و فدرتمند بود و همیشه با جهان غرب تقابل داشت و مدام به امپراتوری روم لشکرکشی می‌کرد. امروز هم برخوردشان با جهان غرب در امتداد همان روند تاریخ گذشته است. اما اسلام این رفتارشان را تقویت کرد٬ چون اسلام به مسلمان‌ها فرمان می‌دهد که به جنگ غیرمسلمانان بروند.
پرسش: تو معتقدی که خطر ایران از داعش هم به مراتب بزرگ‌تر است. داعش یک فرقه دیوانه وحشی است اما موضوع ایران به مراتب جدی‌تر است.
پاسخ: بله. آرزوی داعش این است که روزی شبیه ایران بشود…
پرسش: آیا در طول تاریخِ «پرشیا» (Persia) یا «ایران» – قبل و بعد از اسلام – کوچک‌ترین نمونه‌ای وجود دارد که این کشور حتی یک بار هم در برابر «شاخهء زیتون» (نماد صلح)‌ پاسخ مثبت نشان داده باشد؟
پاسخ رابرت اسپنسر:‌ هرگز! هرگز! یک مورد هم نیست!


هیچ نظری موجود نیست: