امروز داشتم اخبار را می خواندم به خبر "ساکنان فلوجه عراق از گرسنگی جان می دهند" برخوردم ، یکباره با خود اندیشیدم : "چند ده ، صد یا هزار یا شاید میلیون ها از این گونه رخداد ها باشد که عده ای از همنوعان بر اثر نتیجه اعمال و کنش برخی دیگر شرایط ناهنجاری را تجربه می کنند و چه بسا ما نیز به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم ( در نتیجه رفتار مان ، فعل یا ترک فعل ) ، در ستمی که بر آن ها می رود سهیم باشیم ؟ "
به یاد آوردم که در کشور خودمان نیز مردم دچار شرایط ناگواری بوده و هستند که عاملان مستقیم و کسانی که شرایط ناگوار نتیجه عملکرد آن ها می باشد ، اصلا خود را در برابر این نتایج مسئول و پاسخگو برنمی شمارند .
چرا چنین است ؟
وقتی همه کس بر اساس دستور ، بر اساس آن چه بِدان موظف شده اند ، " کَـمـا اُمِـرتْ " (آیه 112 سوره هود ) ، بر اساس تکلیف ( و نه نتیجه ) ، عمل می کنند ، در گوشه ای عده ای جان می دهند ، عده ای گرسنگی می کشند ، عده ای معتاد می شوند ، عده ای بی خانمان و سیه روز می شوند ، پول توی جیب مردم روز بروز ارزش اش را از دست می دهد ، جان ها بی ارزش می شوند ، ...
چرا ؟
چون ما آدم ها توان اندیشیدن مان اندک است ، حوصله و توان یا حتی خواست "همه جانبه اندیشیدن" و در نظر گرفتن همه متغیرها را نداریم ،
به ویژه در جوامع شرقی که بر مبنای تئوری "امتناع تفکر" ، فرهنگ مان سرکوب کننده اندیشه ، خرد ، تعقل و اندیشه ورزی می باشد .
خوشبختانه حرکت علمی وسیعی در جهت شناخت این نقیصه و تلاش برای بهنجار ساختن آن در سرتاسر جهان آغاز شده است ، اما سازوکار کهنه که عامل ، سازنده و پشتیبان آن بوده است هنوز از قدرت و امکانات قابل توجهی برخوردار است (حتی با کمال شگفتی در غرب ) .
...
آش از اول آن قدر شور بوده که سعدی در توجیه چنین تناقضی فرموده است :
فرشته ای که موکل است بر خزائن باد ، چه غم دارد بمیرد چراغ پیرزنی ! .
و هنوز هم ، در قرن 21 ، برخی آدم ها دنبال این هستند راهی بیابند که مانند پیامبر ( که با خالق عالم در رابطه بوده و آن چنان که متون دینی می گویند مستقیم به حقیقت امور آگاهی داشته است ) فقط به دستور عمل کنند ، فقط تکلیف شان را انجام بدهند و کاری به خوب یا بد اش نداشته باشند ! .
بدین خاطر نهادها و ساختارها و سازمان هایی را مامور در آوردن چارچوب ها و قوانینی نموده اند که هر گاه بر اساس آن ها بدون تفکر و بدون ملاحظه شواهد و آثار مشهود و آشکار ، بی ترمز ، عمل کنند ، نگران نتیجه و پی آمد اش نباشند .
حال این که چنین انتظاری حتی با مفاهیم اعتقادی خودشان ، نیز ، در تضاد می باشد .
به یاد آوردم که در کشور خودمان نیز مردم دچار شرایط ناگواری بوده و هستند که عاملان مستقیم و کسانی که شرایط ناگوار نتیجه عملکرد آن ها می باشد ، اصلا خود را در برابر این نتایج مسئول و پاسخگو برنمی شمارند .
چرا چنین است ؟
وقتی همه کس بر اساس دستور ، بر اساس آن چه بِدان موظف شده اند ، " کَـمـا اُمِـرتْ " (آیه 112 سوره هود ) ، بر اساس تکلیف ( و نه نتیجه ) ، عمل می کنند ، در گوشه ای عده ای جان می دهند ، عده ای گرسنگی می کشند ، عده ای معتاد می شوند ، عده ای بی خانمان و سیه روز می شوند ، پول توی جیب مردم روز بروز ارزش اش را از دست می دهد ، جان ها بی ارزش می شوند ، ...
چرا ؟
چون ما آدم ها توان اندیشیدن مان اندک است ، حوصله و توان یا حتی خواست "همه جانبه اندیشیدن" و در نظر گرفتن همه متغیرها را نداریم ،
به ویژه در جوامع شرقی که بر مبنای تئوری "امتناع تفکر" ، فرهنگ مان سرکوب کننده اندیشه ، خرد ، تعقل و اندیشه ورزی می باشد .
خوشبختانه حرکت علمی وسیعی در جهت شناخت این نقیصه و تلاش برای بهنجار ساختن آن در سرتاسر جهان آغاز شده است ، اما سازوکار کهنه که عامل ، سازنده و پشتیبان آن بوده است هنوز از قدرت و امکانات قابل توجهی برخوردار است (حتی با کمال شگفتی در غرب ) .
...
آش از اول آن قدر شور بوده که سعدی در توجیه چنین تناقضی فرموده است :
فرشته ای که موکل است بر خزائن باد ، چه غم دارد بمیرد چراغ پیرزنی ! .
و هنوز هم ، در قرن 21 ، برخی آدم ها دنبال این هستند راهی بیابند که مانند پیامبر ( که با خالق عالم در رابطه بوده و آن چنان که متون دینی می گویند مستقیم به حقیقت امور آگاهی داشته است ) فقط به دستور عمل کنند ، فقط تکلیف شان را انجام بدهند و کاری به خوب یا بد اش نداشته باشند ! .
بدین خاطر نهادها و ساختارها و سازمان هایی را مامور در آوردن چارچوب ها و قوانینی نموده اند که هر گاه بر اساس آن ها بدون تفکر و بدون ملاحظه شواهد و آثار مشهود و آشکار ، بی ترمز ، عمل کنند ، نگران نتیجه و پی آمد اش نباشند .
حال این که چنین انتظاری حتی با مفاهیم اعتقادی خودشان ، نیز ، در تضاد می باشد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر