۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

پاسخ گویی به نیاز به اعمال زور در جوامع کنونی بشری

جز با گفتمان و ادبیات دینی , شاید , راه دیگری برای باز نگاه داشتن امکان تهدید و اعمال زور , در روابط میان افراد یک جامعه مدرن , باقی نمانده باشد ؟
مثلا , مردمی که خودشان نان خودشان را در می آورند و می خورند و مسائل و مشکلات شان را نیز خودشان حل می کنند , چگونه می توان طرف گفتگوی تهدید آمیز ( بدون کاربرد اسلحه و اعمال زور فاش و آشکار ) قرار داد ؟

آن چه می خواهم بگویم به تفصیل در این مقاله بیان شده است :
....
چون در هر حال مردم در انتخاب و دوام دولت‌ها نقش مهمی دارند، در جهان امروز دولت‌ها حتی اگر بخواهند نمی‌توانند برخی از گرایش‌ هایی را که دیگر هر کودکی به زشتی آن‌ها وقوف دارد، به صراحت اعلام کنند
دولت نمی‌تواند شاه باشد و ملت را چون رعایا و بردگان و گله به حساب آورد اما می‌تواند نماینده شاه - خدا، یا ولایت فقیه،باشد و درون زمینی به بازی با مهره‌های سیاسی‌اش ادامه دهد که حاکمیت تعیین کرده ‌است.   
هم از این رو دولت حتی اگر تمایلات دیکتاتوری داشته باشد از اعلام صریح آن ابا دارد. هیچ دولتی نمی‌گوید من اهل قلم راخطری برای خود می‌دانم. هیچ دولتی نمی‌گوید که من از انتقاد و آزادی اندیشه واهمه دارم. یا حریم خصوصی شهروندان را باید بپایم و روزنامه‌ها را از نوشتن برخی حقایق منع کنم. هیچ دولتی بی‌پرده نمی‌گوید نویسندگان و هنرمندان یا باید مزدور و خادم ایدئولوژی من باشند یا گور خودشان را بکنند.
در چنین وضعی‌ست که واژه‌ها و عبارات سلبی وجهی ایجابی به‌خود می‌گیرند: روزنامه‌ها و فرقه‌هایی تأسیس می‌شوند که کارشان جعل، بهتان و لجن ‌پراکنی‌ست و هدف ایشان بزک کردن روبنای مفاهیمی بس ویرانگر است. کوچک‌ترین نمونه این بزک کردن مترادف سازی نظارت، ارشاد و غیره و ذالک با سانسور است. و همهء اینها بخش‌هایی از بازی نقشی‌ هایی هستند که پیشتر در ساختار نمایشی پست ‌مدرن توسط نویسنده و کارگردانی خبره، بازی‌سازی می‌شود
....
بنابراین : حاکمان , سیاستمداران و دولت ها چاره ای جز در اختیار و به کار گرفتن منابع و سرچشمه باورهای مردمی ندارند . 
در این میان سازوکار و سازمان مذهبی بسیار چاره ساز اهداف حکومت هاست . 

هیچ نظری موجود نیست: