۱۳۹۶ دی ۲۶, سه‌شنبه

امر موهوم

دیشب در فیسبوک با این عکس روبرو شدم :
هنگام  به اشتراک گذاشتن آن نوشتم :
هر حکومتی بر سر مردم متوهم و موهوم پرست مسلط شود , پشت مترسک خلافت دینی پنهان خواهد شد ,  پشت سَرِ :
خلیفه ای که در بغداد است ,
خدایی که در آسمان است ,
امامی که در امامزاده است ,
رهبری که در جماران است ,
رهبر فرزانه ای که در تهران است ,
کلام خدایی که در جیب دارد ,
و  ارادتی که به امام غریب دارد ,
...

بعد یادم آمد که در صحنه ای یکی از پاسداران سلطان محمود ترک غزنوی در سریال بوعلی سینا به دیگری عبارتی به این مضمون می گفت : " [ حتی] سلطان ,  نیز  از خلیفه وقت دستخط دارد " . 
همچنین این مصاحبه رضا پهلوی را به خاطر آوردم که گفته بود : 
"اگر قرار باشد مشکل ما در ایران با جمهوری اسلامی، با اسلام‌ستیزی حل شود من ترجیح می‌دهم همین جمهوری اسلامی روی کار بماند" . 

 با خود اندیشیدم اشتراک بین :  "خلیفه ای که در بغداد است" ,  "خدایی که در آسمان است" , "رهبری که در جماران است" ,  "کلام خدایی که در جیب دارد و ارادتی که به امام غریب دارد" ,  چیست ؟ 
به این نتیجه رسیدم که همه این ها در یک ویژگی مشترک هستند , این که : 
قابل دسترس نیستند ,  پاسخگو نیستند , 

به عبارت دیگر امر موهوم هستند . 
همین الگو را در کاربرد وازه "مردم " توسط مارکسیست ها مشاهده کرده ام ( کاربرد آن توسط دولتمردان فعلی که جای خود دارد ) , آن ها نیز امیال قدرت طلبانه خود را با این امر موهوم توجیه و هموار می کنند . 
خیلی دردناک است که قدرت را چیزی بجز زور جابجا نمی کند و پس از غلبه , این امر موهوم صرفا به منظور توجیه و  حواله به غیب مورد استفاده قرار می گیرد . 
این جا بود که به یاد تصویری که دوست عزیزم خیام گذاشته بود با مضمون " این ها همان زور است" افتادم : 



دوست عزیز دیگری نوشته بود : 

"کوری که شاخ و دم ندارد ، آنکه بر صدر نشسته است می آید بجای دیدن معترض ، مثلث دشمن و سرویسهای جاسوسی را علم می کند ، از فردای آن روز بوقچی های نظام بجای آسیب شناسی مشکلات و معضلات ، تئوری توطئه می بافند و معترض و کارگر را بدون بلا نسبت آشغال و مزدور دشمن می نامند. یک نفر می گوید که همه ذیشعوران موضوع را چگونه ببینند. در این میان اگر اندک استقلال و قدرت تحلیل مانده باشد و به یک بی شعور تمام عیار تبدیل نشده باشند ، دچار تردید و نگرانی می شوند."
در پاسخ برایش نوشتم : 

این "ندیدن" نیست !
بلکه سازوکاری است که آگاهانه توسط اژدهای بوروکراسی دولت فخیمه ایران گزینش شده و این مجموعه خود را در پس آن پنهان ساخته است تا " پاسخگو " نباشد .
این : "صدا خفه کن" دولت ناکارآمد و فاسد ایران است .
مقوایی است , مترسکی است , که :
ده ها هزار دولتمرد , صاحب منصب ... حتی کارمند و کارگزار و حتی طرف قرارداد دولتی , و نیز , حتی برخی شهروندان , در پس آن پنهان شده اند .
و باز در پاسخ نوشتم :
خوب مسئله این است که متوجه شدن نوک تیز حملات به سمت این سازوکار ( "مترسک خلافت دینی" , همان "خلیفه مقدس بغداد نشین" که هزاران سال مستمسک حاکمان برای سلطه و تداوم آن بوده ) , دقیقا خواست گزینش کنندگان آن می باشد .
آن هایی که می نشینند و تصمیم می گیرند که چه کسی را در راس بگذارند و چه کسی را بردارند .
رهبر یک شبه و بدون همراهی و همکاری و خواست دیگران رهبر نشده است , مجموعه عواملی دست به دست هم داده اند و کار را به این جا رسانده اند , تا جایی که من به یاد دارم "توزیع رایگان مجلات دینی مابین کارکنان دولت"  در سال های قبل از 1350 یکی از آن دلایل می باشد .
روزی که همافران در سال 57 جلوی رهبر وقت ( خمینی ) رژه رفتند , نتیجه مستقیم این سیاست دولتی بود .
در غیر این صورت , اساسا , دست اندرکاران نمی توانند حکومت کنند :
تصور کن این مترسک برداشته شود :
پاسخ عرب های خوزستان , کردهای کردستان , بلوچ ها , ترک ها و ترکمن ها و همه مردمان دیگری که ناگزیر از تحمل این همه زورگویی و ناکارآمدی هستند را چه کسی خواهد داد ؟
اگر خمینی دستور سرکوب کردستان را نداده بود و اگر سپاه و ارتش , شرعا ,  به متابعت از وی خیزش مردم کردستان برای استقلالی که حق خودشان می دانند , را اطاعت نکرده بودند , الان برای رفتن به سنندج بایستی پاسپورت می گرفتیم و این پیام آشکاری بود که به صاحب منصبان و دولت مردان فرستاده شد :
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما ( سازوکار سلطه و ستم شما ) آسیبی نبیند ( امام خمینی ) ! .

بنابراین :
کاربرد و به کارگیری  امر موهوم لازمه تداوم ناکارآمدی , ستم بر رعایا , و حرام خواری ( به گفته دوست نازنین ام خیام ) می باشد .
و اکنون بر آن می افزایم که نه تنها طرفداران این سلطه و ستم بلکه مخالفان فعلی نیز به جای پرداختن به امر واقعی ترجیح می دهند به امر موهوم بپردازند و به  سوی چیزی که موجودیت عینی و واقعی ندارد و در تعاملات روزمره درون کشور دارای هیچ نقشی نیست سنگ پرتاب کنند  .
زیرا در غیر آن صورت بایستی با واقعیت هایی مانند قانون اساسی و نهادهای سلطه و سرکوب و البته هیولای تهران بزرگ , روبرو شوند .
نامه نوشتن نوری زاد برای رهبر همان اندازه موهوم است که انتقاد زیباکلام از وی , بده بستان احمدی نژاد با آنچه وی "امام زمان " می نامند همان اندازه موهوم است که دعوای بین خامنه ای و رفسنجانی .
...

هیچ نظری موجود نیست: