۱۳۹۶ دی ۲۷, چهارشنبه

هر ساعت از نو قبله ای

هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود :
سخن عطاملک‌جوینی در این‌که ایران در معرض وَزِشِ باد بی‌نیازیِ خداوند بود، اشاره‌ای بس جدّی است و نوشته‌ی پراهمّیت او نباید از سر بازیچه خوانده شود.
جُوِینی، به‌درستی، به این نکته‌ی اساسی پی‌برده‌بود که ایران در کانون تراکم همه‌ی تنش‌های بخشی از جهان قرار دارد و سرزمینی است که ساکنان آن، ناگزیر باید به رویارویی با چالش‌هایی برخیزند که مکان جغرافیایی این کشور به آنان تحمیل کرده‌است.
مراد ما از این مکان جغرافیایی البته جغرافیای ظاهری و صرف مکانی در عرض و طول جغرافیایی نیست، بلکه آن تنش‌ها و این چالش‌ها پیوسته هم‌چون گره‌هایی پیچیده بودند و در شرایط جغرافیایی ایران هیچ ظاهری وجود نداشته‌است که نمود باطنی بغرنج نباشد.
از این‌رو، تاریخ ایران را نمی‌توان به‌عنوان صِرفِ تاریخِ ظاهرِ دگرگونی‌های سرزمینی نوشت.

تاریخ ایران‌زمین، از بنیاد، تاریخ شیوه‌ی اندیشیدن ایرانیان و به‌سخن دیگر، تاریخ پیوستگی‌های «عمل و نظر» است، به این معنا که هیچ حادثه‌ی تاریخی وجود ندارد که با اندیشه گره نخورده و به واسطه‌ی اندیشیدن تعیّنی جدید پیدا نکرده‌باشد.
این تعیُّن، هرگز، تعیّنی ساده نیست و، پیوسته پیچیده است، زیرا حلول هیولای اندیشیدن در صورت حادثه‌ی تاریخی آن را به چنان واقعه‌ای پیچیده تبدیل می‌کند که جز در قالب دستگاه مفاهیم بغرنج قابل تبیین نیست.
این‌که در مواردی تحوّل تاریخ ایران را خلاف‌آمدعادت خواندیم و این‌که در بخش‌هایی گفته‌شد که به‌هرحال، کاربرد دستگاه مفاهیم تاریخ اروپایی بی‌آن‌که به محک مضمون و مواد تاریخ و تاریخ‌اندیشه زده شده‌باشد، راه به جایی نخواهد بُرد، نظر به این پیچیدگی‌های تاریخی ایران داشتیم و تردیدی نیست که این کوشش پیوندی با آن نوعی از تاریخ‌نویسی دارد که ابوالفضل بیهقی آن را «تاریخ پایه‌ای» نامیده‌است.
تأملی‌درباره‌ی‌ایران
دکتر جواد طباطبایی

هیچ نظری موجود نیست: