چهل سال پیش , مشارکت در امور دینی و مذهبی و آنچه اصطلاحا "امور حسبی"
( مانند برداشتن و خاکسپاری جنازه میت , سرپرستی ایتام , ... ) خوانده می شود , برای هر فردی (چه اعتقادات دینی داشت یا نداشت ) , امر
پسندیده ای به حساب می آمد و همگان فارغ از این که دین سازمان یافته ( نه
دینی که در ذهن مردم است ! ) که به نوعی پشت این امور پنهان شده بود , ممکن
است بعدا به چه هیولای مردم خواری تبدیل شود , مشارکت در آن را وظیفه خود
می دانستند .
امروزه مشارکت در امور علمی همان وجهه عرفی و ملی را دارد .
از آن جایی که مسائل و یافته های علمی قدرت و مقبولیت خود را از آزمایش و تجربه پذیر بودن کسب می کنند یا بر اساس مشاهده شواهد و رخدادها به دست می آیند , مشارکت در یک پروژه علمی "خیر محض" محسوب می شود و نمی تواند متضمن فسادی مانند آنچه در بالا اشاره کردیم باشد , البته مشروط بر آن که مسائل به اشتراک گذاشته شوند و همگان بتوانند در مورد آن نظرات خود را ابراز نمایند , وگرنه دیکتاتوری و فاشیسم پرولتاریا نیز خود را پشتگرم به علم می دانست , اما علم دستوری بود , یعنی آنچه حاکمان علم می نامیدند .
امروزه مشارکت در امور علمی همان وجهه عرفی و ملی را دارد .
از آن جایی که مسائل و یافته های علمی قدرت و مقبولیت خود را از آزمایش و تجربه پذیر بودن کسب می کنند یا بر اساس مشاهده شواهد و رخدادها به دست می آیند , مشارکت در یک پروژه علمی "خیر محض" محسوب می شود و نمی تواند متضمن فسادی مانند آنچه در بالا اشاره کردیم باشد , البته مشروط بر آن که مسائل به اشتراک گذاشته شوند و همگان بتوانند در مورد آن نظرات خود را ابراز نمایند , وگرنه دیکتاتوری و فاشیسم پرولتاریا نیز خود را پشتگرم به علم می دانست , اما علم دستوری بود , یعنی آنچه حاکمان علم می نامیدند .
مانند
امروز که حکومت برخی محفوظات , منقولات و راهکارهای دوران برده داری را علم
می داند و به آن ها مدرک معادل نیز حتی اعطا می کند ! .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر