۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

مبلغ حق و حقيقت ، حداكثر : حق به جانب ميشود !؟

كسي كه شغلش و حرفه اش تبليغات است و تبليغ از الگوي حق يا قهرمانان طرفدار حقيقت در طول تاريخ را محل كسب و گذران زندگي قرار داده است ، حداكثر ، "ژست حق به جانب گرفتن" را ياد ميگيرد .
چرا ما انتظار داريم و حتي بر زبان مي آوريم كه : 
"وكيل مدافع تنها در صورتي بايستي از موكل اش دفاع نمايد كه در آن دعواي بخصوص صاحب حق باشد"  !
 
"وكيل مدافع وقتي تشخيص داد موكل اش ذيحق نيست بايستي از دفاع از وي خودداري نمايد" !
حال آنكه وكيل مدافع وظيفه دارد در هر صورت از موكل اش دفاع و او را راهنمايي كند .
متاسفانه در فرهنگ ما اين باورها چنان ريشه دار است كه معمولا شغل افراد را با باورها و اعتقاد افراد اشتباه ميگيريم .
از پزشك انتظار داريم چاق و تپل و سلامت ! ، از آرايشگر انتظار داريم موهاي خوش حالتي داشته باشد و ...
شايد اين حالت ناشي از فرهنگ سهل انگارمان باشد كه گويا بودن را مساوي كننده بودن ، قائل بودن را مساوي عامل بودن ، ميدانند .
از كسي كه براي جمع آوري اعانه و خيريه كار ميكند انتظار دارند خودش بيش از ديگران اعانه بدهد ، بيشتر از اين تصور ميكنند لزوما بايستي "دل رحيم" ي داشته باشد ! 
و البته اين مسئله (يعني جابجا گرفتن گوينده با كننده) در تاريخ مان ريشه دار بنظر ميرسد : 
اگر به ادبيات مان و تلاش حكيمان براي ريشه كن كردن اين ناهنجاري و اختلال شخصيت توجه كنيم : 
بزرگي سراسر به گفتار نيست ، دو صد گفته چون نيم كردار نيست . فردوسي
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی   ،  به عمل کار برآید به سخندانی نیست . ! (قصيده شماره هفت سعدي)
كار نيكو كردن از پركردن است .
دو كس رنج بيهوده بردند و ........ آموخت و نكرد . سعدي
علم چندانكه بيشتر داني چون عمل در او نيست ناداني .! سعدي
نه دهقان نه ترك نه تازي بود  ،  همه گفتها به كردار بازي بود !؟ فردوسي

هیچ نظری موجود نیست: