۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

سلسله (حكومت) : حق به جانب ها






  




  


نه !
نه ، براي تيتر ، علامت تعجب نبايستي ميگذاشتم !؟
كاملا جدي هستم 
هر چه فكرش را ميكنم ميبينم بهترين عنوان براي ناميدن سلسله سلطنتي نيمه موروثي فعلي ، همين سلسله " حق به جانب ها" است .
زماني ، به خودم گفتم : "بايستي اسمش را بگذارم سلسله آسماني" ، ديدم در بعضي زمينه ها خيلي هم زميني است .
.... 

البته اين وضعيت (اختلال شخصيت ، رفتار ناهنجار ، باور غلط ، ناهنجاري اجتماعي ، ...) ، صرفا مربوط به مردم يا حاكميت مستقر در كشور ما نيست بلكه يك حالت فراگير است ولي در اينجا غليظ تر شده است . 


از اين عكس صرفا براي نمايش حالت حق بجانب
يك سياستمدار استفاده شده است
 








چرا سياه پوستان در آمريكا ، به نسبت جمعيت ، بيشتر در دولت حضور دارند ؟ 
براي اينكه حق بجانب تر هستند .
بعبارت ديگر ، رل حق بجانب بودن را بهتر بازي ميكنند .
آيا تا بحال احساس كرده ايد :  دلتان ميخواهد هنگام ورود به جمع عصا دست تان بگيريد ؟
با وجودي كه هنوز از لحاظ سني و جسمي چنين نيازي نداريد .
يا شايد افرادي را ديده باشيد كه بسيار زودتر از سن و سال شان اين كار را انجام ميدهند ؟
 يكي از دلايل آن  ، شايد ، نياز به احساس "حق بجانب"  بودن باشد .

فرهنگ ما اجازه حق بجانب بودن به كسي كه عزادار است ، يا عصا دستش گرفته ، يا در جنگ دستش قطع شده ، يا هم اكنون در حال جنگ است (مثلا با آمريكا يا اسرائيل!) ،  يا  .... را ميدهد .
آقاي امين دال در وبلاگ "جايي براي ننوشتن" مطلبي در مورد "محرم" ، نوشته اند و در ضمن آن ابراز تعجب كرده : كه با وجودي كه مراسم محرم نه شادي ، بلكه عزاداري است ، چرا تا اين حد ريشه دار و ديرپاست :
----------------------------

"هیچ آیینی، حتی نوروز با آنهمه گستردگی اش، اینچنین نقش پررنگی در زندگی هرساله ایرانیان ندارد. و جالب اینجاست که بن و اساس این آیین، نه شادی که سوگواری است. به آیین های ملی دیگر ملل که نگاه می کنیم، نه تنها هیچکدامشان در تعداد و اهمیت به پای محرم نمی رسد، که اصولا این همه عزاداری و حزن و اندوه در همان اندک مراسم ها هم ناچیز است. شاید به علت همین گستردگی و وسعت است که محرم به جزیی جدایی ناپذیر از فرهنگ ایران در آمده است و نه تنها نقش پررنگی در رفتار «فردی» ایرانیان دارد، بلکه بر رفتارها و رویدادهای «اجتماعی» لااقل صدساله اخیر ایران هم تاثیر بسزایی گذاشته است "
------------------------------
بنظر من يكي از دلايل اين وضعيت نياز مردم ما به فيگور حق بجانبي است .

سياسيون ما نياز دارند خود را حق بجانب بپندارند و بنمايانند .
اكنون كه وضعيت بجايي رسيده كه با روش هاي قبلي ديگر نميتوان موج سواري دلچسبي بر دوش توده هاي مردمي داشت ، هنوز هم سياست مداران بجاي ارائه طرح و برنامه و ديدگاه و ترسيم پيش آگهي مناسب از آينده ، باز هم درصدد تحصيل ژست و فيگور حق بجانب هستند .

اما ، چه اشكالي دارد ؟
خوب ، همين طور بودن چه ايرادي دارد ؟
اگر مديران كشور بتوانند با ژست حق بجانبي ، موثرتر و بهتر از عهده امور برآيند ، چه اشكالي دارد ؟

اشكال كار اينجاست كه اين حق بجانبي دائمي است !

يعني ما وقتي اپوزيسيون هستيم ، حق را بجانب خودمان ميدانيم .

هنگامي كه بعنوان يك حاكم مقتدر ، استبداد بخرج ميدهيم ، باز هم حق را  بجانب خود ميدانيم و حتي از ديگران انتظار داريم اين را تاييد كنند  !؟
هم جناح اقتدارگرا حق را بجانب خود ميداند ، هم دوستان ، همراهان و همكاران قديم (؟) شان  كه امروز ادعاي همراهي ! با مردم (شايد : براي كسب فيگور حق بجانبي !؟) دارند ، خود را حق بجانب ميدانند !؟
گاهي ، هر دو طرف به آيه استعلا (لا يريدون علوا ، كساني كه سلطه جويي را نمي خواهند ) استناد ميكنند ، هم آن كسي كه ميليونها نفر تحت فرمان دارد و هم آنكه به ستم (؟) در زندان ‌{حصر ، حبس ، ويلا يا هرجاي ديگر} است .
بنابراين شايد با من هم عقيده شده باشيد كه ما امروز گرفتار فرقه اي از هم وطنان حق بجانب مان هستيم كه ابدا هم تمايلي از دست برداشتن از اين ژست ندارند .


و البته حق به چهره گذاشتن ماسك حق بجانبي را ابتدا با تبليغ و مداحي براي "حق" (آن چه مردم حق ميدانند) يا اشتغال به اين گونه مشاغل ، كسب كرده اند .
همانطور كه در يادداشت ناتمام قبلي نوشتم :
از اشتغال به امور تبليغاتي و متولي مقدسات و اسطوره هاي حق و حقيقت بودن ، حداكثر ، ژست حق بجانب گرفتن ، عايد روان انسان قدرت طلب ميشود و نبايستي انتظار بيشتري داشته باشيم . 

هیچ نظری موجود نیست: