در این که نسبت دادن همه حول و قوه ها به ذات اقدس خداوند جزو فرهنگ ماست شکی نیست و نیز در فرهنگ و سنت دیرینه این سرزمین افراد با فروتنی مالکیت خویش بر اموال و دارائیهای خویش را نمیپذیرند ، صاحبخانه ، خانه را متعلق به میهمان میداند ! و پدر پسرش را غلام پدر عروس ! و پدرعروس دخترش را کنیز پدرداماد ! ، ولی در مواردی که دولتمردان با درآمد ملی و بودجه ای که متعلق به ملت است و بناست در مورد آن حساب و کتاب پس دهند ، سروکار دارند ، اینگونه تعابیر جز مغشوش کردن روابط مالکیت و حواله دادن مردم به موضوعات متافیزیکی چه حاصل دیگری دارد ؟
اگر اندکی در نحوه سخن گفتن سیاستمداران و دولتمردان دقت کنیم متوجه میشویم : عمدتا گزاره ها فاقد رابطه علی و معلولی که قاعدتا بایستی در سخن گفتن رعایت شود میباشد .
به طور مثال کاربرد جملاتی مشابه اینکه این پول متعلق به امام زمان (عج) است ، یا فلان چیز متعلق به خداست ، یا فلان اتفاق خواست خدا بود و .... ، آیا ناشی از همین فرهنگ دیرپاست یا مقاصد دیگری را دنبال میکند ؟
اینگونه انتساب مالکیت اشیا ، یادآور حکایتی در گلستان سعدی است که فردی با انتساب مالکیت باغ به خداوند ، خود و صاحب باغ را قانع میکرد که حق دارد بدون اجازه و اذن ، میوه بخورد !
البته در عالم واقع دولتمردان موقعی با آنچه حق خودشان میدانند سروکار دارند ( بطور مثال : بیرون آمدن اسمشان از صندوق رای ) نتیجه را به قضا و قدر واگذار نمیکنند بلکه در آن حتی به گونه ای که برای کاندیداهای رقیب شبهه یا یقین تقلب پیش آید ، دخالت میکنند .
حال سوالاتی از این قبیل پیش می آید :
آیا حساب دو دوتا چهارتا را هم بایستی به قضا و قدر و عوالم کروبی و " آنچه اندر وصف ناید " ، حواله کرد ؟
آیا بناست رئیس دولت خارج از حیطه وظایف و اختیارات خویش درآمدی برای ملت کسب کند و درحالی که هنوز ابهاماتی در مورد منابع و مصارف بودجه عمومی ( یعنی بودجه و دخل و خرج ملت ) ، وجود دارد ، بدینگونه با اختلاط روابط اقتصادی و محاسباتی با مباحث عاطفی و خواست و علایق مردم ، در حوزه ای که همه چیز بایستی شفاف و روشن باشد اغتشاش ایجاد کند.
چه هنگام بناست ادبیات رئیس دولت عینا منطبق با وظیفه ای که از طرف مردم به دوشش نهاده شده بشود (صرف نظر از شک و شبهاتی که در مورد انتخابات وجود دارد ) ؟
آیا حساب ویژه ای که به گفته رئیس دولت پول از آن برداشت شده ، خارج از شمول قانون محاسبات عمومی میباشد ؟
و آیا اساسا دولت حق اختلاط درآمد و هزینه عمومی را دارا میباشد ؟
آیا تعبیر عرفانی رئیس دولت از اینکه مملکت متعلق به حضرت صاحب الامر ، امام زمان (عج) میباشد ، نافی مالکیت مردم بر منابع و مصارف خویش است ؟
چه موقع مردم میتوانند انتظار داشته باشند که دولتمردان در خصوص موضوعی قصد برخورد سیاسی و استفاده از تعابیر مذهبی و عرفانی داشته و چه زمانی میتوانند منتظر برخورد دو دوتا چهارتا با موضوع باشند ؟
چه موقع میتوانیم انتظار داشته باشیم که دولتمردان بطور شفاف ، فارغ از وهمیات و تصورات و نتایج مکاشفات خویش در خلوت ( چنانچه چیزی باشد ) ، با مردم سخن بگویند ؟
وقتی از تریبونهای رسمی اینگونه طرز تفکر در باب مسائل بسیار جدی ، مطرح میشود ، آیا اینگونه طرز فکر در جامعه القا نمیشود که بدون فراهم کردن اسباب و علل طبیعی ، هر امری شدنی است ، حال آنکه آورده اند :
" با توکل ، زانوی اشتر ببند ".
اگر اندکی در نحوه سخن گفتن سیاستمداران و دولتمردان دقت کنیم متوجه میشویم : عمدتا گزاره ها فاقد رابطه علی و معلولی که قاعدتا بایستی در سخن گفتن رعایت شود میباشد .
به طور مثال کاربرد جملاتی مشابه اینکه این پول متعلق به امام زمان (عج) است ، یا فلان چیز متعلق به خداست ، یا فلان اتفاق خواست خدا بود و .... ، آیا ناشی از همین فرهنگ دیرپاست یا مقاصد دیگری را دنبال میکند ؟
اینگونه انتساب مالکیت اشیا ، یادآور حکایتی در گلستان سعدی است که فردی با انتساب مالکیت باغ به خداوند ، خود و صاحب باغ را قانع میکرد که حق دارد بدون اجازه و اذن ، میوه بخورد !
البته در عالم واقع دولتمردان موقعی با آنچه حق خودشان میدانند سروکار دارند ( بطور مثال : بیرون آمدن اسمشان از صندوق رای ) نتیجه را به قضا و قدر واگذار نمیکنند بلکه در آن حتی به گونه ای که برای کاندیداهای رقیب شبهه یا یقین تقلب پیش آید ، دخالت میکنند .
حال سوالاتی از این قبیل پیش می آید :
آیا حساب دو دوتا چهارتا را هم بایستی به قضا و قدر و عوالم کروبی و " آنچه اندر وصف ناید " ، حواله کرد ؟
آیا بناست رئیس دولت خارج از حیطه وظایف و اختیارات خویش درآمدی برای ملت کسب کند و درحالی که هنوز ابهاماتی در مورد منابع و مصارف بودجه عمومی ( یعنی بودجه و دخل و خرج ملت ) ، وجود دارد ، بدینگونه با اختلاط روابط اقتصادی و محاسباتی با مباحث عاطفی و خواست و علایق مردم ، در حوزه ای که همه چیز بایستی شفاف و روشن باشد اغتشاش ایجاد کند.
چه هنگام بناست ادبیات رئیس دولت عینا منطبق با وظیفه ای که از طرف مردم به دوشش نهاده شده بشود (صرف نظر از شک و شبهاتی که در مورد انتخابات وجود دارد ) ؟
آیا حساب ویژه ای که به گفته رئیس دولت پول از آن برداشت شده ، خارج از شمول قانون محاسبات عمومی میباشد ؟
و آیا اساسا دولت حق اختلاط درآمد و هزینه عمومی را دارا میباشد ؟
آیا تعبیر عرفانی رئیس دولت از اینکه مملکت متعلق به حضرت صاحب الامر ، امام زمان (عج) میباشد ، نافی مالکیت مردم بر منابع و مصارف خویش است ؟
چه موقع مردم میتوانند انتظار داشته باشند که دولتمردان در خصوص موضوعی قصد برخورد سیاسی و استفاده از تعابیر مذهبی و عرفانی داشته و چه زمانی میتوانند منتظر برخورد دو دوتا چهارتا با موضوع باشند ؟
چه موقع میتوانیم انتظار داشته باشیم که دولتمردان بطور شفاف ، فارغ از وهمیات و تصورات و نتایج مکاشفات خویش در خلوت ( چنانچه چیزی باشد ) ، با مردم سخن بگویند ؟
وقتی از تریبونهای رسمی اینگونه طرز تفکر در باب مسائل بسیار جدی ، مطرح میشود ، آیا اینگونه طرز فکر در جامعه القا نمیشود که بدون فراهم کردن اسباب و علل طبیعی ، هر امری شدنی است ، حال آنکه آورده اند :
" با توکل ، زانوی اشتر ببند ".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر