ما برای اینکه ایران 'گوهری تابان' شود , خون دلها خورده ایم، خون دلها خورده ایم ؛
ما برای اینکه ایران عزیز را حفظ کنیم ، عزیزان بسیاری در پای آن قربانی کرده ایم :
جلال الدین خوارزمشاه را به رود سند افکندیم ,
خواجه نظام الملک را خنجری زهرآلود چشاندیم ,
خشونت و سوظن نادر به اطرافیان را تحمل کردیم ,
خواجه ای را بر خود سروری دادیم ,
یک زمان رستم را مجال ندادیم بیاساید ,
رضا خان قلدر را به جزیره موریس فرستاده ، تفرعن پسرش را تحمل کردیم ,
غیرت قبیلگی فروخوردیم و بهر یکپارچگی ایران ، خوانین طوایف را بدست آنها دادیم ,
کسانی که چون رهگذری از روی ترحم بر اسبشان نشانَد دیگر پیاده نشوند ! را به قدرت رساندیم
گفتیم اگر لازم باشد تا قدس هم میرویم ! ,
سرباز خمینی شدیم ، چند سالی نیز بیهوده برای آنچه باور نداشتیم جنگیدیم ،
آنگاه که کار به تلاشی ایران رسید ، با همه علاقه ای که به او داشتیم جامی تلخ به او تعارف کردیم
آنگاه که کار به تلاشی ایران رسید ، با همه علاقه ای که به او داشتیم جامی تلخ به او تعارف کردیم
هزاران هزار بسیجی بیگناه را به عشق چتر منور روی میدان مین به رقص واداشتیم
دهها سال انواع ناهنجاریهای اجتماعی را به جان خریدیم
دخترکان روزنامه فروش را ، بنشستیم ، تا اعدام کنند
و اما ، اینک ، همچنان ، اگر ایران بخواهد :
از تمام تمدن اسلامی که خود بنیان گذار آن بوده ایم می گذریم
آتشکده ها را برافروخته ، بت می پرستیم , صلیب بر در خانه ها آویزان می کنیم
با بودا به نیروانا میرویم
روح ابن مقفع ، بابک ، مزدک و همه دهریون تاریخ را احضار کرده ، تاریخ ادیان را دوباره می نویسیم
کاپیتال مارکس را به ترتیل می خوانیم ! .
و چه ها و چه ها و چه ها که نمی کنیم ، اگر : ایران بخواهد ! ؟ .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر