يكي از روزهاي مابين نهم شهريور تا چهارم مهر ماه سال جاري يا دقيق تر حدود اواسط شهريور ماه در يكي از اتاق هاي بازداشتگاه "الف طاي" زندان اصفهان كه از لحاظ آمار و سازمان جزئي از زندان اصفهان بوده ولي نحوه اداره و پرسنل آن با بقيه بندهاي زندان تفاوت دارد ، يكي از روزهايي كه مجاز به تماشاي تلويزيون بودم ، از تلويزيون اتاق مان :
برنامه اي در رابطه با ورزش صبحگاهي مستقيم از محلي در تبريز پخش ميشد .
استاندار استان نيز حضور داشت
در اين حين مجري برنامه ، جواني را برنده مسابقه اي اعلام نمود و از وي خواست تا چند كلمه اي با همشهريانش صحبت كند
جوان برومند پس از گرفتن ميكروفن يكباره با تن صداي نيرومند و قوي ، به زبان فارسي و با همان لهجه تركي ، با حالتي مصمم و اعتراض گونه رو به همشهريان كرد و گفت :
اينجا ايرانه ، هيچ اتفاقي هم نمي افته !؟
بعد يك نفس ادامه داد :
كرد ترك بلوچ فارس ، همه با هم ....
آقاي مجري كه با وضعيت غيرمنتظره اي روبرو شده بود با حالتي كه نشان ميداد سعي دارد بر اوضاع مسلط باشد پشت ميكروفن گفت :
البته موضوعي كه ايشان (مرد جوان) ميخواستند بگويند اين بود كه هديه خودشان را (گمان كنم يك دستگاه اتومبيل سواري بود) به زلزله زدگان تقديم خواهند كرد و ... .
از آن روز تا كنون دارم سعي ميكنم پشت صحنه هاي اين رويداد را براي خودم مجسم كنم كه چه هماهنگي هايي صورت گرفته يا صورت نگرفته كه منجر به اجراي چنين صحنه اي شده است
يادم آمد حدود بيش از ده سال پيش براي اجراي پروژه استقرار سيستم هاي مالي به تبريز رفت و آمد و حتي اسكان ، داشتم به كساني كه تصور ميكردم به جايي يا كسي دسترسي دارند ( بعدا فهميدم درون اين چرخ دنده ، از خودم گرفتار ترند ! ) ميگفتم و حتي التماس ميكردم كه : آقا جان وضعيت در استان هاي ترك نشين متعادل نيست ، بايست "كاري كرد" !؟
و بعدتر فهميدم بيشتر اين اوضاع از "كارهايي" است كه آنهايي كه بايد "كاري كنند" ، ميكنند !؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر