ناهنجاري
هاي رواني-رفتاري كه در ابعاد جامعه باعث مخاطره افتادن بهداشت رواني
اجتماع و ناهنجاري هاي رواني ميگردد ، پس از انقلاب و جنگ و بطور كلي با تداخل بيشتر باورها و رفتارهاي عقيدتي و ايدئولوژيك در فضاي عمومي جامعه ، شدت و گسترش يافته يا بيشتر در معرض فضاي عمومي قرار گرفته است .
ناهنجاري هاي رواني حاصل را ، براي سهولت تحقيق و بررسي ، در آغاز ، در يك تقسيم بندي كلي ، شايد ، بتوان در دو دسته اختلالات فكري-تصوري و اختلالات عاطفي - احساسي جاي داد .
اختلال عاطفي - احساسي با تغيير وضعيت فرد احتمالا سريعتر بهبود مي يابد اما اختلال فكري-تصوري پايدارتر است .
براي دوستاني كه شايد قصد مطالعه و تحقيق در اين زمينه ها را داشته باشند : سرفصلهاي زير حين تحقيق براي مطلب بالا توجه ام را جلب نمود و بهره بردم :
علي اصغر خندان، منطق كاربردي
مغالطه چیست و انواع آن کدام است؟
نوشته هاي قبلي خودم پيرامون اين موضوع:
در خواست ارائه نظر تخصصي حقوق دانان و روان پزشكان
گر حكم شود كه مست گيرند
ناهنجاري هاي رواني حاصل را ، براي سهولت تحقيق و بررسي ، در آغاز ، در يك تقسيم بندي كلي ، شايد ، بتوان در دو دسته اختلالات فكري-تصوري و اختلالات عاطفي - احساسي جاي داد .
واكنش هاي احساسي نامناسب مشابه دخالت دادن احساسات و عواطف شخصي و مذهبي فردي يا گروهي در رفتارهاي رسمي و اداري يا عمومي ميباشد .
مانند اينكه هنگام پايين انداختن دانشجو از طبقه سوم خوابگاه فرد مهاجم عبارت :
"يا حسين از ما بپذير" ، بر زبان بياورد ،
يا
در زمان بر هم زدن سخنراني فردي از جناح مخالف ، با ايجاد حلقه و حالت
سينه زني به خود گرفتن و برزبان آوردن كلماتي كه گاهي ، در آن حال و هواي
هيستريك بر زبان مي آورند ، جو لازم براي تخريب فضا و نيز انرژي رواني لازم براي رفتار غير قانون مند يا غير عرفي را كسب ميكنند .
آن چه من تحت عنوان اختلالات فكري طبقه بندي كرده ام بيشتر مربوط به طرز تلقي ، طرز توجيه مسائل براي خود و ديگران ، كاربرد استدلال هاي غلط و سفسطه و مغالطه ، مي باشد .
مشابه اينكه كسي يا مسئولي بگويد :
ما براي خدا كار ميكنيم ، بنابراين نتيجه كارمان مهم نيست .
از لحاظ منطقي اين استدلال غلط است .
زيرا كار كردن براي خدا ثابت و محرز فرض شده است ، حال آن كه عقلا و منطقا ، بر
اساس تعريفي كه براي ذات اقدس خداوند ارائه گرديده و تقريبا مورد قبول
اكثريت خداباوران است ، با هيچ روشي كسي نميتواند دريابد كه خودش يا ديگري
براي خدا كار ميكند ، يا براي نفس ، يا بخاطر منافع خود .
نمونه هاي ديگر: تعميم و تجريد مفاهيم و سرايت دادن خصوصيات يك مفهوم كلي و مجرد به مصداق و اجزاي آن است .
بطور مثال براي تشويق معلمان در روز معلم ممكن است بطور گسترده از اين شعار : "معلمي شغل انبياست" ، استفاده شود ،
جامعه ما در زمينه تكريم و بزرگداشت مفاهيم كلي و عام المنفعه ، بطور مجازي اين توصيف را تلويحا پذيرفته است زيرا به شخص خاصي ارتباط ندارد ؛ يعني منظور اين نيست كه مثلا : "معلم كلاس پنجم ب دبستان شهيد عباسپور جزو انبياست" !
جامعه ما در زمينه تكريم و بزرگداشت مفاهيم كلي و عام المنفعه ، بطور مجازي اين توصيف را تلويحا پذيرفته است زيرا به شخص خاصي ارتباط ندارد ؛ يعني منظور اين نيست كه مثلا : "معلم كلاس پنجم ب دبستان شهيد عباسپور جزو انبياست" !
اما در سپهر سياسي و در عمل ، توسط عوامل
و مجريان تبليغاتي و سياسي به شيوه نادرستي از آن بهره برداري ميگردد يعني
زماني كه صحبت بر سر تاييد يا رد يك فرد خاص ميباشد نيز ، از همين روش
استفاده ميشود .
تصور كنيد براي پشتيباني از ولي فقيه فعلي يكي از بزرگان فرموده باشند :
"ولايت فقيه تداوم راه انبياست"
"ولايت فقيه تداوم راه انبياست"
شايد
منظور ايشان مفهوم كلي ولايت فقيه بنا به تعريف و تئوري خاصي كه دارد باشد
و همان طور كه ميدانيد مابين تئوري تا مصداق آن در جهان واقعي ممكن است
بسيار تفاوت باشد ولي استفاده از اين روش اذهان جامعه را به مسامحه در
هنگام تفكر عادت داده و به آن تشويق ميكند .
و البته نميتوان انتظار داشت تمام مردم از فلسفه و منطق و نحوه صحيح كاربرد گزاره هاي علمي و نظري اطلاع داشته باشند .
و البته نميتوان انتظار داشت تمام مردم از فلسفه و منطق و نحوه صحيح كاربرد گزاره هاي علمي و نظري اطلاع داشته باشند .
و بيشمار مثالهاي فراواني كه در اين زمينه ميتوان آورد .
تصور كنيد فردي بخاطر فقر ، معتقد است تمام كساني كه حداقل يك اتومبيل دارند مستكبر ، مرفه بي درد يا ... هستند .
اين فرد با قرار گرفتن در پست توزيع خودرو و بعهده گرفتن مسئوليت تقسيم خودرو بين شهروندان ، بطور ساديستيك باعث آزار آنها ميگردد .
اما بمجرد بهبود وضعيت مالي و دارا شدن خودرو ، ابراز تنفر و خصومت وي به اتومبيل داران كاهش يافته و بهبود مي يابد .
ولي تصور كنيد همين فرد بطور هذيان آلودي اعتقاد داشته باشد : "براي خدا كار ميكند" ، در هر شرايطي چه به رفاه دست يابد يا نه ، بازهم ميتواند بر اين تفكر باقي بماند .
به عبارت ديگر : امكان دارد "براي خدا" تصرف غيرمجاز در وجوه عمومي كند ، براي خدا آدم بكشد ، ترور كند و ...
ادامه دارد ...
--- زيرنويس : ------------------------
در رابطه با مطلب بالا ذكر نكات زير ضروري است :
منظور
از اختلالات فكري و اختلالات عاطفي ، آنچه در حوزه تخصصي روانپزشكي و روانشناسي باليني
قرار ميگيرد نيست ، هرچند كه شايد بي ارتباط با آن نيز نباشد .
متاسفانه
كتاب امتناع تفكر آقاي آرامش دوستدار را هنوز نخوانده ام ، بي ترديد نكات
مشتركي بين مطلب فوق و محتواي آن كتاب بايستي وجود داشته باشد .
. . . . . . . . . . براي دوستاني كه شايد قصد مطالعه و تحقيق در اين زمينه ها را داشته باشند : سرفصلهاي زير حين تحقيق براي مطلب بالا توجه ام را جلب نمود و بهره بردم :
جايگزيني وجود اعتباري بجاي وجود واقعي
جايگزيني وهميات بجاي واقعيات
خلط ادراکات اعتباری و واقعی ، پورتال جامع علامه شهيد استاد مرتضي مطهري
خلط اعتباري و حقيقي
تجريد و تعميم : علوم ارتباطات ، وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد علوم ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات علي اصغر خندان، منطق كاربردي
مغالطه چیست و انواع آن کدام است؟
نوشته هاي قبلي خودم پيرامون اين موضوع:
در خواست ارائه نظر تخصصي حقوق دانان و روان پزشكان
گر حكم شود كه مست گيرند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر