۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

پسرفت اجتماعی یا واقع بینی ؟

بازگشت به اساطیر قومی (یا جستجو برای یافتن هویت خود) نتیجه یک پسرفت اجتماعی روانی است یا نشانه واقع گرا شدن و واقع بین تر شدن جوانانی که پدران شان فقط مهمل می بافته و موهوم میپرستیده اند ؟ 
کدام یک ؟
این رفتار بایستی تقویت شود یا تقبیح ؟
اساسا  بازگشتی در کار هست یا صرفا جستجو برای یافتن هویت و چیستی امروز وجود دارد ؟
- - - - - - - - - - - - - - - - 
بنظر من این بازگشت تا مرحله غارنشینی یعنی حتی قبل از اختراع زبان جا دارد !؟
وقتی محتوای کلامی (گفتگوی اجتماعی - قراردادها) جامعه ناسالم و از ابتدا در راستای اثبات حق موهومی پایه ریزی شده باشد , یک انسان حق جو تا مرحله پس زدن کلیه قراردادهای ناسالم مابین اعضای جامعه پیش میرود .
جایی که منشا حق صرفا : "بودن" , "زنده بودن" , "حضور داشتن" , باشد .
این گونه , کلیه قراردادهای ناسالم که بین اعضای جامعه بسته شده است خودبخود نقض میگردد و منشا واقعی , عینی و قابل مشاهده برای "حق" یافته میشود .
وقتی زبان (قراردادهای ناسالم با واژه گانی اعتباری) کنار گذاشته شود :
من میمانم و تو
تو میمانی و من
هیچ کدام به هیچ امر موهومی متصل نیستیم  

بنابراین ملامت کردن اقوام ایرانی به جستجوی نمادهای گذشته صحیح  نیست 
به طور مثال انتخاب نماد گرگ توسط ترک زبان های آذری و داستان های "دده قورقود" و ... همه میتواند با این تحلیل قابل فهم و هضم شود .
بنظرم این گونه تلاشها توسط اقوام , نوعی تلاش برای بازگشت و جستجوی "حق طبیعی" بایستی ارزیابی شود . 
امیدوارم جستجو برای حق طبیعی به کاوش ذهنی و آگاهی یافتن از موهومات تلنبار شده در ذهن بینجامد و فردا با جامعه  یا جوامعی واقع بین و واقع گرا روبرو باشیم .

هیچ نظری موجود نیست: