عرفان هاي نوظهور يا رقباي نوظهور
انحصارگر حتي قواعد خودش در تصرف سهم بازار را نيز ، به رسميت نمي شناسد .
در بازار بهره برداري از ميادين "باورهاي عامه" و "حيطه عمومي اعتباريات و وهميات" ، انحصارگري كه با تصرف قدرت انحصار خويش را بسط داده و رسميت بخشيده ، ابداعات و ابتكارات و اختراعات در اين سپهر را تحمل نميكند .
در شرايطي كه انحصارگر ارتباط با جهان و گستره موهوم ، خود هيچ گونه تلاشي در روشنايي افكندن به اين صحنه تاريك و مخوف ندارد ، هر گونه جستجو و نوآوري در اين زمينه را نيز سركوب مي كند .
علت اين را بايستي در اين واقعيت جستجو كرد كه قدرت براي زير سوال قرار نگرفتن در تاريكي هاي موهومات لانه كرده است ، و نه تخصص و نه حتي حرفه و صنف ، بلكه اين قدرت محض و متمايل به ناشناس و ناشناخته ماندن است كه پس از فرار و واگذاري تمام زواياي منشا حق و زواياي قابل رهگيري توسط مردم ، به درون لانه ناشناخته ها و موهومات خزيده است .
انحصارگر مسلط و غالب بازار بهره برداري از موهومات ، حتي تلاش ديگران در زمينه كاربردي كردن زمينه هاي خاصي از اين گستره را تحمل نمي كند ، چرا ؟
شايد به اين دليل باشد كه در صورت قانون مند شدن و عموميت يافتن اين كاربرد ، از ميزان دلهره انگيزي و ناشناخته ماندن آن كاسته خواهد شد و ناشناخته ماندن رمز باقي ماندن قدرت نامحدود و فاسد است .
تجاري شدن و عملياتي شدن فازهاي بهره برداري نشده اين معدن پربار و تقريبا لايزال ، نيز ، در عمومي شدن و شناخته شدن آن نقش خواهد داشت ، حال آن كه "طالبان قدرت بي حد و حصر" ، اين بهره برداري را به استناد تاريخ ، نژاد ، زبان ، و ... مختص و اختصصاص يافته به خود ميدانند و مي خواهند .
بنابراين تعجبي ندارد كه هيچ تحقيق يا ادعاي مشخصي عليرغم گذشت مدت زمان زيادي از تسلط كامل بر دستگاه هاي اجرايي و تحقيقاتي در زمينه بعضي ادعاهاي اكسپوز شده (افشا شده) كه ديگر قابل پس گرفتن يا رفو كردن نيستند ،همانند ادعاي وجود "موجودات غير ارگانيك" (شياطين من الجن و الانس) ، بعمل نيامده است و البته كه نخواهد آمد ! .
انحصارگر قدرت ، طبيعتا هر گونه تلاشي براي فعليت و شكل اين جهاني يافتن ناشناخته ها و موهومات آن جهاني را در نطفه خفه خواهد كرد .
بطور مثال منجي هاي متعددي كه حكومت هاي مذهبي در سراسر جهان برساخته يا مصادره نموده اند ، هيچ گاه ، به صحنه واقعيت يافتن و ظهور نخواهند رسيد ، ( زيرا ، مشخص نيست آن انساني كه واقعا يا ظاهرا در اين كسوت ظاهر شود قدرت را به چه كسي خواهد سپرد ! ) ، بنابراين همواره دلهره و نگراني بيش از حد و زجرآوري انحصارگر قدرت را آزار مي دهد .
به خاطر مسائل تاریخی نمی توان گفت در چه مقطعی از برساخته شدن ادیان و مذاهب انحصار قدرت با آن درآویخته و از عمق یافتن تجربه نبوی (به قول دکتر سروش) یا به عبارت دیگر از کنکاش و تعمق بیشتر در مضامین آن جهانی و اصطلاحا جهان مجرد ، پیش گیری کرده است (به طور مثال داستان مشهور : {"الکیفیه مجهوله و السواله بدعه" در پاسخ به سوال در مورد کیفیت : "الرحمن علی العرش استوی"} ) .
قدر مسلم آن است که متولیان مذهبی مانع هرگونه تحقیق ، تعمیق و جستجو و مکاشفه در زمینه مورد انحصار خودشان می گردند ، زیرا همان طور که گفته شد فقط با ناشناخته ماندن منبع قدرت ، آن ها قادر به حفظ سلطه (دستکم معنوی و روانی) خویش بر مردمان خواهند بود .
در این زمینه دکتر شریعتی (در ... ؟ ) اشاره ای داشته است به غلبه اشرافیت قبیله ای قریش بر روابط اجتماعی جدیدی که دین ایجاد کرده بود ، و دعوای تاریخی شخصیت های حق بجانب را این گونه تحلیل نموده است .
شاید در نص متون دینی نیز بتوان شاهد یا نشانه ای در این رابطه یافت ( لِایلافِ قُرَیش ... ) .
بنابراین برخلاف تصور بزرگ ترین مانع بر سر راه عمومی شدن جستجو و تحقیق و کاربردی شدن دین و مذهب ، نه ملحدان و بی دینان ، بلکه متولیان انحصارطلب و اقتدارگرای دینی می باشند .
نمی توان گفت این اقتدارگرایان بوده اند که به خاطر ویژگی در دسترس نبودن عالم غیب ، به آن تمسک کرده اند یا اینکه اساسا منشا قدرت برتر ، بتدریج با کشف سایر منشا های در دسترس و قابل مشاهده یا کشف ، ناگزیر و اجبارا در عالم غیب و ناشناخته ها پناه گرفته و یا شاید به زنجیر کشیده شده است .
دوستی میگفت :
"دینی که ایرانیان در ایران (زرتشت) یا در روم (مسیحیت) بنا نهادند ، دچار انحصار قبیله ای نگردید ، لیکن دینی که بر اثر همان تمدن و طرز فکر و جهان بینی ( مردم ایران) در عربستان بنا گردید ، بنا به خاصیت بسته و محدود قبیله ای عربستان ، به فرجام بشدت انحصارگرایانه (حتی در زمینه تعداد خدایان و انبیا) دچار شده و راه تجربه نبوی (دکتر سروش) یا رسالت نیز این گونه بسته شد ، و تلاش های بعدی ایرانیان برای تجدید رابطه آسمانی (باور بهاییان به هر هزار سال یک پیامبر جدید ) هنوز به بار ننشسته است" .
بنظرم رسید که اتفاقا بسته شدن راه انحصار رسالت در یک منطقه و قبیله را خود ایرانیان با تئوریزه کردن شیعه و امامت دوازده گانه ، جبران نموده اند ، بنابراین اگر تحلیل دوستم را بپذیرم ، بایستی اقرار کنم ، تفکر ایرانی به سمت کثرت و تعدد بوده و نه سمت و سوی تمرکز و انحصار و محدود و محصور شدن راه ارتباط زمین با آسمان .
مسدود نمودن راه بهره برداری و تجربه های جدید ماورایی منحصر به چند رقیب تازه کار (نوظهور) نیست ، بلکه دولت مقتدر شیعی ، دولت احمدی نژاد ، نیز حق بهره برداری از جهان غیب در راستای تحکیم پایه های خویش و جبران ناکارآمدی اش را نیز ندارد .......
۱ نظر:
ممنون جناب آقای نورمحمدی عزیز به خاطر توجه به این مبحث، هر چند در مقابل ما مذهبیون رو نه رقیب که منحرفین از طریقت میدونیم.
سعید هنرمند
فرادرمانگر
ارسال یک نظر