شاید مهم ترین علت به رکود کشاندن فکر و خلاقیت در جوامع شرقی عادت به نقل
قول ، حکایت نویسی ، آویختن به "کلام بظاهر محکم" ی در زمینه مورد بحث در
جوامع علمی ، فنی ، تخصصی و کسب و کار باشد .
بازگو کردن گفته دیگران در هر زمینه ،
استفاده از کلمات قصار ، عبارات کوتاه و آهنگین ، پر طنین و هیجان برانگیز ،
عبارات موزون و متناسب در زمینه مورد گفتگو ،
شاید بد نباشد .
اما اعتیاد به آن ، ما را از تفکر و خلاقیت در زمینه مورد نظر باز می دارد .
بتدریج بجای سعی در حل مسئله و پیدا کردن راه حل و روش رسیدن به جواب ، در
ذهن مان ، به دنبال عبارت یا واژه های مرتبط با موضوع می گردیم و نوعی
تنبلی ذهنی برای مان به ارمغان می آورد .
به احتمال زیاد یکی از پیش زمینه های "امتناع تفکر" در میراث فرهنگی مان ، مورد بالا ست .
از زاویه دیگر : این گونه کلمات و عبارات قاطع ، برای ما ویژگی اعجاز گونه ، نیز ، یافته اند .
یعنی : هنگامی که فردی در زمینه خاصی مطابقت یکی از این عبارات یا جملات
معجزه آسا و فصل الخطاب با موضوع مورد نظر را با فراست تشخیص داده و با
قاطعیت و پیروزمندی هرچه تمام تر صادر نمود ! ، همراه انزال ! این حکم ،
احساس و انتظار خاصی را نیز تلقین می کند .
چنان که گویی این عبارات مقدس ، معجزه آسا و غیرقابل تغییر هستند .
این حالت در شنونده یا مخاطب نیز ، کم یا زیاد ، مشاهده می گردد .
یعنی : گاهی اوقات مشاهده می شود با شنیدن یک عبارت قصار یا یک بیت شعر ،
بدون این که قانع شده باشد ، از آن جایی که برای خود حق سبک و سنگین کردن
عبارت جادویی را قائل نیست ، بدون بحث و گفتگو به مباحثه یا مجادله خاتمه
می دهد .
زیرا در صورت رد عبارت ، انگار گونه ای احساس تخطی از خطوط قرمز به وی دست می دهد .
برای روشن تر شدن مطلب ، نوعی رفتار این گونه ، که اتفاقا ! ، بی ارتباط با موضوع مورد بحث نیز نیست ، برایتان به نمایش می گذارم :
===============================================
اتفاقا ! ، حکایت جالبی از ابوسعید ابوالخیر در این زمینه ، به یادم آمد !
گویا روزی شیخ ابوسعید هنگام عبور از کنار یکی از مریدان متوجه می شود وی در حال نوشتن حکایت های خودش (شیخ ابوسعید) می باشد .
به او می گوید :
"حکایت نویس" مباش ، چُنان باش ، که از تو حکایت کنند .
===============================================
شاید مهم ترین علت به رکود کشاندن فکر و خلاقیت در جوامع شرقی عادت به نقل
قول ، حکایت نویسی ، آویختن به "کلام بظاهر محکم" ی در زمینه مورد بحث در
جوامع علمی ، فنی ، تخصصی و کسب و کار باشد .
بازگو کردن گفته دیگران در هر زمینه ،
استفاده از کلمات قصار ، عبارات کوتاه و آهنگین ، پر طنین و هیجان برانگیز ،
عبارات موزون و متناسب در زمینه مورد گفتگو ،
شاید بد نباشد .
اما اعتیاد به آن ، ما را از تفکر و خلاقیت در زمینه مورد نظر باز می دارد .
بتدریج بجای سعی در حل مسئله و پیدا کردن راه حل و روش رسیدن به جواب ، در ذهن مان ، به دنبال عبارت یا واژه های مرتبط با موضوع می گردیم و نوعی تنبلی ذهنی برای مان به ارمغان می آورد .
به احتمال زیاد یکی از پیش زمینه های "امتناع تفکر" در میراث فرهنگی مان ، مورد بالا ست .
از زاویه دیگر : این گونه کلمات و عبارات قاطع ، برای ما ویژگی اعجاز گونه ، نیز ، یافته اند .
یعنی : هنگامی که فردی در زمینه خاصی مطابقت یکی از این عبارات یا جملات معجزه آسا و فصل الخطاب با موضوع مورد نظر را با فراست تشخیص داده و با قاطعیت و پیروزمندی هرچه تمام تر صادر نمود ! ، همراه انزال ! این حکم ، احساس و انتظار خاصی را نیز تلقین می کند .
چنان که گویی این عبارات مقدس ، معجزه آسا و غیرقابل تغییر هستند .
این حالت در شنونده یا مخاطب نیز ، کم یا زیاد ، مشاهده می گردد .
یعنی : گاهی اوقات مشاهده می شود با شنیدن یک عبارت قصار یا یک بیت شعر ، بدون این که قانع شده باشد ، از آن جایی که برای خود حق سبک و سنگین کردن عبارت جادویی را قائل نیست ، بدون بحث و گفتگو به مباحثه یا مجادله خاتمه می دهد .
زیرا در صورت رد عبارت ، انگار گونه ای احساس تخطی از خطوط قرمز به وی دست می دهد .
برای روشن تر شدن مطلب ، نوعی رفتار این گونه ، که اتفاقا ! ، بی ارتباط با موضوع مورد بحث نیز نیست ، برایتان به نمایش می گذارم :
===============================================
اتفاقا ! ، حکایت جالبی از ابوسعید ابوالخیر در این زمینه ، به یادم آمد !
گویا روزی شیخ ابوسعید هنگام عبور از کنار یکی از مریدان متوجه می شود وی در حال نوشتن حکایت های خودش (شیخ ابوسعید) می باشد .
به او می گوید :
"حکایت نویس" مباش ، چُنان باش ، که از تو حکایت کنند .
===============================================
بازگو کردن گفته دیگران در هر زمینه ،
استفاده از کلمات قصار ، عبارات کوتاه و آهنگین ، پر طنین و هیجان برانگیز ،
عبارات موزون و متناسب در زمینه مورد گفتگو ،
شاید بد نباشد .
اما اعتیاد به آن ، ما را از تفکر و خلاقیت در زمینه مورد نظر باز می دارد .
بتدریج بجای سعی در حل مسئله و پیدا کردن راه حل و روش رسیدن به جواب ، در ذهن مان ، به دنبال عبارت یا واژه های مرتبط با موضوع می گردیم و نوعی تنبلی ذهنی برای مان به ارمغان می آورد .
به احتمال زیاد یکی از پیش زمینه های "امتناع تفکر" در میراث فرهنگی مان ، مورد بالا ست .
از زاویه دیگر : این گونه کلمات و عبارات قاطع ، برای ما ویژگی اعجاز گونه ، نیز ، یافته اند .
یعنی : هنگامی که فردی در زمینه خاصی مطابقت یکی از این عبارات یا جملات معجزه آسا و فصل الخطاب با موضوع مورد نظر را با فراست تشخیص داده و با قاطعیت و پیروزمندی هرچه تمام تر صادر نمود ! ، همراه انزال ! این حکم ، احساس و انتظار خاصی را نیز تلقین می کند .
چنان که گویی این عبارات مقدس ، معجزه آسا و غیرقابل تغییر هستند .
این حالت در شنونده یا مخاطب نیز ، کم یا زیاد ، مشاهده می گردد .
یعنی : گاهی اوقات مشاهده می شود با شنیدن یک عبارت قصار یا یک بیت شعر ، بدون این که قانع شده باشد ، از آن جایی که برای خود حق سبک و سنگین کردن عبارت جادویی را قائل نیست ، بدون بحث و گفتگو به مباحثه یا مجادله خاتمه می دهد .
زیرا در صورت رد عبارت ، انگار گونه ای احساس تخطی از خطوط قرمز به وی دست می دهد .
برای روشن تر شدن مطلب ، نوعی رفتار این گونه ، که اتفاقا ! ، بی ارتباط با موضوع مورد بحث نیز نیست ، برایتان به نمایش می گذارم :
===============================================
اتفاقا ! ، حکایت جالبی از ابوسعید ابوالخیر در این زمینه ، به یادم آمد !
گویا روزی شیخ ابوسعید هنگام عبور از کنار یکی از مریدان متوجه می شود وی در حال نوشتن حکایت های خودش (شیخ ابوسعید) می باشد .
به او می گوید :
"حکایت نویس" مباش ، چُنان باش ، که از تو حکایت کنند .
===============================================
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر