۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

اسطوره سازی : برای چه ؟


مهم ترین عیب ، و همزمان 

مهم ترین مزیت ،

مهم ترین و بیشترین فایده عملی ،

خواستنی ترین تاثیر ،

مهم ترین عامل جلب افراد ، بخصوص افراد حقیر ، به
  دین و مذهب !؟
همین است ، که به مجرد اعتقاد یافتن ، فرد ، اعم از اینکه :
بیسواد ، روشنفکر ، متحجر ، نادان ، متخصص ، فقیر ، ثروتمند ، باشد یا نباشد ،
خود را به جای پیامبر ، نبی ، امام ، قدیسین ، صحابه ، حضرت عباس ، موسی ، هارون ،
گذاشته و فی الفور برای خودش حقانیت آنها را متصور شده ، بدنبال نقش متضاد یعنی معاویه ، ابوسفیان ، ابوجهل ، یزید ، فرعون ، ابرهه ، قارون ، قوم لوط ، شمر ، خولی و ... می گردد و یکی را ، دم دست ، یافته ، بجای آنها گذاشته و بر او می تازد . ( آن فرد نگون بخت ، حتی ، شاید ، بقال سرکوچه شان یا پسرهمسایه که در بچگی به او زور گفته باشد ! ) ، زیاد فرقی ندارد ، وی "وارث" (به گفته دکتر ، پایین صفحه !) آن نقش می باشد و بایستی برای خودش : قاسطین ، مارقین ، ناکثین ، نهروان ، بدر ، صفین ، کربلا ، عاشورا ، ... بتراشد .
البته فرد مورد نظر ما ، احساس قدرت و اعتماد بنفس زیادی می کند ولی این ها را به قیمت آسیب دیدن دیگران بدست می آورد ، آسیب دیدن :
خواهرش ، مادرش ، دخترش ، همسرش به بهانه حجاب و نجابت
برادر ، پسر و پدرش به بهانه نصیحت و هدایت 

دوست و همکارش به بهانه امر به معروف و نهی از منکر
بهایی ، سنی ، یهودی و مسیحی و کمونیست به بهانه تولا و تبری
و .... هریک از افراد جامعه به بهانه ای یا به تصور و تجسمی .
و متاسفانه ، کمتر راه برگشتی برایش باقی می ماند .
زیرا اگر بازگردد و به یک انسان معمولی ، مانند دیگران تبدیل شود ،
و دیگر احساس اینکه امام زمان ، پیامبر ، نماینده خدا ، جانشین خدا ، نایب امام زمان است ، نداشته باشد ، بسیار مفلوک و عاجز می شود و تحمل این حقارت را نمی تواند داشته باشد ، بنابراین چه بسا تا آخر عمر ترجیح بدهد که در شهر کورها صاحب یک جفت چشم بظاهر بینا باشد !

سیاست مداران ، رهبران و متولیان استبداد دینی ، اولین کسانی نبودند که خودشان را متفرعنانه یا متضرعانه ، با حضرت علی (ع) مقایسه می کردند ، بلکه آقای دکتر عزیزمان ، نیز ، گهگاه به این امر دست می یازید . او نیز خودش را با علی (ع) مقایسه می کرد . و حقانیتی علی وار برای خودش قائل بود ، به کتابهای شان رجوع کنید مثال فراوان است .

چقدر لذت داره آدم با کسی همانند سازی کرده باشه که دشمنی دیگران با او را به حسادت تعبیر کرده باشند .

 

آدم آن قدر میتواند با قدیسان پیامبران امامان هم ذات پنداری کرده باشد که برای خودش در همان حد که به آن ها نسبت داده می شود ، سجایای انسانی (به عبارت دیگر مافوق انسانی و ملکوتی)  قائل باشد . این که فرد از خودش تصویر خوبی داشته باشد ، خیلی عالی است ، اما داشتن تصویر یک اسطوره و توانائیها و اختیارات یک اسطوره باعث فاجعه و کشت و کشتار گردیده و می گردد .

 

 

  ................. 

حین شب گردی ، ببخشید : وب گردی های همیشگی در فضای مشهور به مجازی به پستی از هواداران معلم عزیزمان آقای دکتر علی شریعتی برخوردم .

 مطلب گیرایی که دوستان انتخاب کرده بودند این بود : 

روشنفکر نبی مرسل نیست , امام معصوم نیست , آری . اما پس از خاتمیت و در غیبت , او وارث آن رسالت و این امامت است .

دکتر علی شریعتی / کتاب گفتگوهای تنهائی

بسیار جای شکر داشت که دکتر ، در ابتدای جمله ، تاکید کرده بود : 

" روشنفکر نبی مرسل نیست ، امام معصوم نیست " 

یاد چیزی افتادم ، 

... انگار یک جای کاری اشکال داشته باشد !

... ، اما  ! ، کجای کار اشکال داشت !؟

بله درست حدس زدید :  " امّــــا " ی  بعد از گزاره اشکال داشت !

با رجوع به ادبیات دینی و مذهبی مان ، سعی کردم الگویی برای این سفسطه ، این برهان فاسد ، بیابم .

از عبادت نی توان الله شد ، [ اما ] ، می توان موسی کلیم الله شد !

آدم نمی تواند خدا شود ، حتی آمده است که نمی تواند او را ببیند ( لم ترانی ) ، [ اما ] به نظر سعدی  ،    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند ، بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت .

این ممکن شدن محالات ، الگویی است که مرتبط در متون و فرهنگ و گزاره های دینی تکرار می شود .

بتدریج ، یاد مواردی از این روش که در سیاست ، نه در "تنهایی"  و "گفتگو با خود" ،  بلکه در شرایطی که جان و مال و هستی انسان ها بدان بسته و مرتبط است افتادم : 

فقیه امام یا پیامبر نیست ، [ اما ] ،  ولی فقیه همان اختیارات امام معصوم و پیامبر اکرم  را دارد .    

امروز امام در غیبت است و رسول در خاتمیت ، [ اما ] ،  ولایت فقیه شعبه ای از ولایت امامان و پیامبراست .

  و احکام و گزاره هایی از این دست بسیارند .

نمی دانم چرا بی اختیار به یاد یادداشت ناتمام : " ما با چه کسانی طرف هستیم "   و ناتمام تر از آن  " الله ، الله ، از اطرافیان " ، افتادم .

به نظر شما ، چرا ؟

 اما چگونه این وضعیت رخ می دهد ؟

 دکتر خود اشکال را عنوان کرده است در این پست


 بزرگترین نقص در بینش انسان این است که همیشه فقط یک روی سکه را می تواند ببیند .وقتی هم به روی دیگر سکه پی میبرد و انقلاب می کند و سکه را به ان رو برمیگرداند ، باز هم یک رویه می بیند و این رو را از چشم می اندازد .

دکتر شریعتی / با مخاطب های آشنا / ص 132

  خوشبختانه صداقت و تلاش بی وقفه آقای دکتر و حجم وسیع کاری که انجام داده است ، منبع عظیمی برای شناخت نسبت به این تاریکخانه برای ما فراهم کرده است .

البته نقطه ضعف ایشان ، یعنی مذهب را یگانه راه سعادت دانستن ، در این انگیزه و یورش همه جانبه وی به طیف وسیع مسائل موثر بوده است .

آن چه مایه تعجب است ، متحجرانی که با ایشان مخالف هستند یا بوده اند ، توان یا جرات ورود به این مباحث را ندارند (یا رندتر از آن هستند که خود را در این گونه تله ها گیر بیندازند ! ) و صرفا به ، به اصطلاح ، "سنگ پرانی از دور" ،  اکتفا می کنند .

هیچ نظری موجود نیست: