آیا یک مسلمان یک فقیه ، مرجع تقلید ، که خبرگان نیز به او به عنوان اعلم فقها و اعلم مراجع رای داده باشند ، چنانچه واقع بین و دارای تفکر منطقی باشد می تواند بگوید :
"اگر 35 میلیون بگویند آری من می گویم نه" ؟
حتی با اصولی که یک مسلمان برای خودش در نظر می گیرد با روح حاکم بر اخلاق اسلامی و خضوع و خشوع و فروهشتگی ای که بسیاری دینداران دارند ، چنین قضاوتی منطقی و درست نیست .
استدلال پشت این گزاره بدین ترتیب است که چون مردم امکان دارد اشتباه کنند ولی خداوند اشتباه نمی کند لذا فقیه که کارش تشخیص نظر خداست می تواند چنین حکمی صادر کند .
ولی آن چه در این سفسطه و معقول نمایی نادیده گرفته شده است این است که آن چه به عنوان احکام و نظریات خدا می شناسیم ، صرفا ، گزاره هایی است که منسوب به خداست .
یعنی شخص یا اشخاصی ادعا کرده اند که این عبارات از جانب خدا رسیده و بسیاری نیز ، حداقل کشور خود ما ، بواسطه شمشیری که بالای سرشان نگاه داری شده این را پذیرفته اند .
ضمن اینکه در مورد ماهیت خود خدا نیز تردید وجود دارد و تا زمان قیامت (که آن نیز محل تردید بوده و هست) این تردید تبدیل به یقین نخواهد شد .
بنابراین ولی فقیه مابین این همه شک و تردید بایستی بگردد و حکم خدا را پیدا کند ! .
علاوه بر این ها ، تشخیص خود فقیه نیز محل تردید است ، هیچ انسان عاقل و واقع بینی ، هیچ گاه تشخیص خود از مسائل را کاملا مطابق واقع و حق و حقیقت نمی پندارد .
در این جا با دو تشخیص روبرو هستیم :
یک : تشخیص حکم خدا .
دو : تشخیص شرایط واقعی و عینی .
فقیه نیز مانند سایر متخصصان و حرفه ای ها ممکن است در زمینه ای که در آن تحصیل نموده است تسلط و مهارت بیشتری نسبت به هم قطاران خودش داشته باشد ، ولی ادعای تسلط بیشر نسبت به آن چه در عالم واقع اتفاق می افتد ، نوعی وهم و گمان و یا در صورت صداقت و روراستی از ناآگاهی سرچشمه می گیرد .
بنابراین با توجه به دلایل فوق چنانچه این عبارت (اگر 35 میلیون بگویند آری من می گویم نه) را فقیه ای بر زبان بیاورد ، می تواند این گونه تحلیل شود :
تصور "همه کار توانی" (omnipotence) و داشتن قدرت بی منتها ناشی از نوعی اختلال تفکر .
همانند سازی با تصویر خدا به عنوان کسی که همه گونه اختیاری در عالم هستی دارد و "خود خدا پنداری" .
کاربرد کنایی و تمثیلیِ کوچه بازاری از این عبارت ، بدون در نظر گرفتن موقعیت و اینکه در آینده ممکن است این عبارت ملاک نقض حق حاکمیت مردم گردد ، مشابه تحلیلی که در اینجا شده است .
...
"اگر 35 میلیون بگویند آری من می گویم نه" ؟
حتی با اصولی که یک مسلمان برای خودش در نظر می گیرد با روح حاکم بر اخلاق اسلامی و خضوع و خشوع و فروهشتگی ای که بسیاری دینداران دارند ، چنین قضاوتی منطقی و درست نیست .
استدلال پشت این گزاره بدین ترتیب است که چون مردم امکان دارد اشتباه کنند ولی خداوند اشتباه نمی کند لذا فقیه که کارش تشخیص نظر خداست می تواند چنین حکمی صادر کند .
ولی آن چه در این سفسطه و معقول نمایی نادیده گرفته شده است این است که آن چه به عنوان احکام و نظریات خدا می شناسیم ، صرفا ، گزاره هایی است که منسوب به خداست .
یعنی شخص یا اشخاصی ادعا کرده اند که این عبارات از جانب خدا رسیده و بسیاری نیز ، حداقل کشور خود ما ، بواسطه شمشیری که بالای سرشان نگاه داری شده این را پذیرفته اند .
ضمن اینکه در مورد ماهیت خود خدا نیز تردید وجود دارد و تا زمان قیامت (که آن نیز محل تردید بوده و هست) این تردید تبدیل به یقین نخواهد شد .
بنابراین ولی فقیه مابین این همه شک و تردید بایستی بگردد و حکم خدا را پیدا کند ! .
علاوه بر این ها ، تشخیص خود فقیه نیز محل تردید است ، هیچ انسان عاقل و واقع بینی ، هیچ گاه تشخیص خود از مسائل را کاملا مطابق واقع و حق و حقیقت نمی پندارد .
در این جا با دو تشخیص روبرو هستیم :
یک : تشخیص حکم خدا .
دو : تشخیص شرایط واقعی و عینی .
فقیه نیز مانند سایر متخصصان و حرفه ای ها ممکن است در زمینه ای که در آن تحصیل نموده است تسلط و مهارت بیشتری نسبت به هم قطاران خودش داشته باشد ، ولی ادعای تسلط بیشر نسبت به آن چه در عالم واقع اتفاق می افتد ، نوعی وهم و گمان و یا در صورت صداقت و روراستی از ناآگاهی سرچشمه می گیرد .
بنابراین با توجه به دلایل فوق چنانچه این عبارت (اگر 35 میلیون بگویند آری من می گویم نه) را فقیه ای بر زبان بیاورد ، می تواند این گونه تحلیل شود :
تصور "همه کار توانی" (omnipotence) و داشتن قدرت بی منتها ناشی از نوعی اختلال تفکر .
همانند سازی با تصویر خدا به عنوان کسی که همه گونه اختیاری در عالم هستی دارد و "خود خدا پنداری" .
کاربرد کنایی و تمثیلیِ کوچه بازاری از این عبارت ، بدون در نظر گرفتن موقعیت و اینکه در آینده ممکن است این عبارت ملاک نقض حق حاکمیت مردم گردد ، مشابه تحلیلی که در اینجا شده است .
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر