تشخیص مصداق :
در بسیاری از موارد تفاوت دانش و علم واقعی با تظاهر به علم و دانستگی ،
یعنی حفظ بودن را دلیل عالم بودن قلمداد کردن ، که یکی از ویژه گی های
آخوندیسم است ، صرفا در تشخیص مصداق نمایان می شود .
بطور مثال : فردی
که به اختلال شخصیت و تفکر آخوندیسم مبتلاست یا متمایل است ، هنگام بحث در
مورد غرور یا خودپرستی تمام ویژه گی های آن را تمیز می دهد ، اما وقتی با
او در میان گذاشته می شود که احتمالا خود وی نیز به این ویژ گی متصف است ،
انکار می نماید .
وقتی دلیل انکار را از او می پرسید ، احتمالا پاسخ
خواهد داد : زیرا در فلان حدیث و آیه گفته شده که مومنان از صفت خودپرستی و
غرور مبرا هستند ! .
یکی از دوستان به مصداق آیه "لاخوف علیهم و لاهم یحزنون" ، استدلال می کرد که دچار افسردگی ، اضطراب و دلهره نمی باشد ! .
بدین گونه که : خود را مصداق مسلم اولیا الله (موضوع آیه فوق) ، یعنی دوستان خدا می پنداشت .
بنابراین با ناتوانی در شناخت روبرو نیستیم ، بلکه با ایجاد محدودیت و عایق سازی در محدوده های قابل شناخت و تحلیل روبرو هستیم .
زمینه های خاصی به مدد و الهام از دانایی رمز و راز آلود غیب ، از دسترسی
برای شناخته شدن در امان مانده اند و هر تلاش ذهنی برای ناخن زدن و خراشیدن
عایق و ایزولاسیون پیرامون این محدوده ها سرکوب شده یا واپس زده می شود .
شاید هنگام سرودن این مصرع ، حافظ در چنین حالتی بوده است :
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست ! .
در بسیاری از موارد تفاوت دانش و علم واقعی با تظاهر به علم و دانستگی ، یعنی حفظ بودن را دلیل عالم بودن قلمداد کردن ، که یکی از ویژه گی های آخوندیسم است ، صرفا در تشخیص مصداق نمایان می شود .
بطور مثال : فردی که به اختلال شخصیت و تفکر آخوندیسم مبتلاست یا متمایل است ، هنگام بحث در مورد غرور یا خودپرستی تمام ویژه گی های آن را تمیز می دهد ، اما وقتی با او در میان گذاشته می شود که احتمالا خود وی نیز به این ویژ گی متصف است ، انکار می نماید .
وقتی دلیل انکار را از او می پرسید ، احتمالا پاسخ خواهد داد : زیرا در فلان حدیث و آیه گفته شده که مومنان از صفت خودپرستی و غرور مبرا هستند ! .
یکی از دوستان به مصداق آیه "لاخوف علیهم و لاهم یحزنون" ، استدلال می کرد که دچار افسردگی ، اضطراب و دلهره نمی باشد ! .
بدین گونه که : خود را مصداق مسلم اولیا الله (موضوع آیه فوق) ، یعنی دوستان خدا می پنداشت .
بنابراین با ناتوانی در شناخت روبرو نیستیم ، بلکه با ایجاد محدودیت و عایق سازی در محدوده های قابل شناخت و تحلیل روبرو هستیم .
زمینه های خاصی به مدد و الهام از دانایی رمز و راز آلود غیب ، از دسترسی برای شناخته شدن در امان مانده اند و هر تلاش ذهنی برای ناخن زدن و خراشیدن عایق و ایزولاسیون پیرامون این محدوده ها سرکوب شده یا واپس زده می شود .
شاید هنگام سرودن این مصرع ، حافظ در چنین حالتی بوده است :
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست ! .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر