۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

این ضعیفه را خفه کنید ! ، وگرنه خودم ... !؟

چرا نگذاشتند نعیمه اشراقی به نقل خاطرات ادامه دهد ؟
===============================
الف - نگرانی از فروریختن بنای مجلل قداست 
ب - نگرانی از آگاه شدن رزمندگان ، خانواده شهدا  و ایثارگران از استفاده ابزاری از آنها .
ج - نگرانی کسانی که مورد استفاده ابزاری قرار گرفته اند از اینکه با سقوط بت های مقدس ، دیگر ادعای طلب کاری نمی توانند از کسی داشته باشند ، یعنی با وجود آگاهی ، حداقل بخاطر منافع مادی خودشان صلاح می بینند که این قداست و بازیگری همچنان پابرجا باشد .
خود بنده ، با وجودی که می دانستم طلب کاری از دیگران بابت ایثار و گذشت خود ، یا دیگری ، و حتی کسی در 1400 سال پیش ، بی اخلاقی و یا دکان داری است ، مدت ها ، خودم را از شر عادت طلب کاری نتوانسته بودم رها کنم . 
 بعد از مشاهده اطلاعاتی که حکایت از : استفاده ابزاری از ایثارگران و رزمندگان برای تثبیت موقعیت و جایگاه سیاسی روحانیت ( چه آنهایی که داعیه خونی و نژادی با پیامبر (ص) دارند و غیر آن ها ) داشت و نیز آگاهی از این واقعیت که :  امکان پیشگیری از بروز چنین جنگی ، بوده است ، توانستم عادت طلب کاری و ابراز ستم دیدگی و فداکاری خودم را ، کنار بگذارم .
وقتی کسانی که چنین رفتاری دارند متوجه شوند : 
چنانچه بجای فداکاری ها ، ازجان گذشتگی ها و روی مین رفتن های آنان یا بستگان شان ، مزدور جنگی استخدام کرده بودیم ، برای منافع ملی و همگانی ضرر کمتری داشت تا اینکه یک عده به عنوان  "کار برای خدا"  بیایند ، ایثار کنند و امروز همان ها یا کسانی که پشت آن ها سنگر گرفته اند روی سرمایه و ثروت ملی چمباتمه بزنند .
آن گاه دیگر : چه داد و فریادی ، چه سرو صدایی ، چه بگیرو ببندی ؟
دیگر نمی تواند عربده بکشد که

"این ضَعیفِه را خفه کنید وگرنه خودم می آیم خفه اش می کنم  !؟ "

اما این ها که امروزه حسابگر شده اند و در قالب ده ها و صدها موسسه و .... متشکل نیز گردیده اند ، می دانند با سقوط قداست ، ابتدا منافع مادی شان قطع خواهد شد .

هزار خانواده شهید و صد موسسه، گروه، تشکل، مسجد و هیئت مذهبی با امضای طوماری ضمن محکوم کردن این اظهارت و منتسب نمودن آن به حضرت امام خمینی (ره) از قوه قضائیه، مجازات نعیمه اشراقی را خواستار شدند.



آقای صادق خرازی نقل روایت و خاطرات را خیانت به امام ، کثافت کاری ، جنایت علیه شهیدان ، نامردی در حق امام و عبور از روی امام لقب داده است .

دکتر صادق خرازی سفیر سابق ایران در سازمان ملل و از مشاوران سید محمد خاتمی با انتقاد شدید از اهانت نعیمه اشراقی به خانواده ای شهدا خواستار برخورد و موضع جدی موسسه تنظیم و نشر آثار امام در برابر این بی حرمتی شد. صادق خرازی به واسطه ازداواج فرزندش با فرزند زهرا اشراقی از بستگان سببی نعیمه اشراقی است.




در این بین فرزند آیت الله منتظری تحلیل نسبتا منصفانه تر و واقع بینانه تری ارائه نموده اند .
اما آن چه هیچ کدام در مورد آن گفتگو نکرده اند این است که : 
شاید خانم اشراقی چیزی جز واقعیت به زبان نرانده باشد ، آن گاه این همه تهمت ، دشنام ، افترا ، جرم تراشی را این افراد به کجا می خواهند ببرند ؟ 

از طرف دیگر امثال خانم اشراقی به این حد از آگاهی رسیده اند که در جامعه امروز تسلط و امکان مانور در دل افکار عمومی و پیوند خوردن با مردم تنها راه زندگی مناسب با امکاناتی که از رهگذر رانت خانواده امام بودن به دست آورده اند ، می باشد .
علیرغم ایستادن در موضع غلط ( دفاع از کسی که بیشتر ندانم به کاری ها و اشتباهاتی که امروز ویرانه ای از این کشور ساخته است ، به نام او یا به فرمان او بوده است ) ، با این وجود هرکس هر توضیح یا حتی دشنامی که می خواست می توانست زیر پستی که ایشان به اشتراک گذاشته بود بنویسد .

و این رفتار امروزه و حداقل در فضای اینترنت با ارزش است .  

در حالی که  در طرف مقابل ، به  فقط  متکلم وحده بودن اکتفا کرده اند .
....
از آن جایی که در رابطه با موضوع خاطراتی در ذهن داشتم ، وظیفه دارم آن ها را با نسل جدید در میان بگذارم : 
در سال 1366 از طریق لشکر امام حسین (ع) اصفهان به جبهه اعزام شده بودم در مقر بهداری لشکر یا در یکی از اورژانس ها با یکی از هم سنگران گفتگویی داشتیم ، مابین گفتگو آرزو کردم : 
ای کاش برای تلطیف چهره حضرت امام اشعار ایشان را منتشر می کردند ! 
دوست ام با تعجب و شاید کمی پرخاش ، گفت : مگر حضرت امام شعر هم گفته اند ؟ 
 من کمی خودم را جمع و جور کردم و متوجه شدم که ظاهرا اندکی کسوت و نقاب  مقدس مآبی از روی چهره ام کنار رفته ولی چاره ای نبود ، جواب دادم : بله ، آقایان ، در این سطح معمولا شعر هم دارند .
بعد برایش توضیح دادم که شعرِ همین سرود تند و رقص آوری ! که هنرمند عزیزمان آقای شهرام ناظری می خواند و یک تکه اش این جوری است که : 
پرستش به مستی است در کیش مهر 
برون اند زین حلقه هشدار ها 
متعلق به حضرت آیت الله طباطبایی (قدس سره) می باشد .
خلاصه آن روز بخیر گذشت ، البته طرف صحبت نیز فرد غیر مطلعی نبود ، از دانشجویانی بود که ناگزیر شش ماه بایستی به جبهه می آمدند .
خاطره دیگرم مربوط به لشکر نجف اشرف یعنی نجف آباد شهر فقیه عالیقدر ، آیت الله منتظری می باشد .
با وجودی که برای هیچ مرجع تقلیدی به اندازه ایشان جوک و متلک در میان مردم رایج نبود ، ولی کسانی بودند که چنان حریم ایشان برایشان مقدس بود که انگار با موجودی غیر زمینی روبرو شده اند . 
...

هیچ نظری موجود نیست: