یکی از روشهایی که افرادی که در خدمت استبداد و جهالت دینی هستند خودشان را اقناع میکنند و یا ملاک بی تفاوتی در برابر متولیان دینی که اخیرا مدعیان حاکمیتی نیز گردیده اند ، قرار می دهند ، این است که نیت و رفتار این افراد را بحساب کار خیر می گذارند .
بطور مثال با خود می گویند :
فلان کس دستی در کار خیر دارد
فلان کس نیت اش خیر است
مگر می شود کسی که نیت اش خیر است بعدا مرتکب سواستفاده از قدرتی که به او تفویض گردیده شود ؟
------------------------------------------
نیت خیر ، عمل خیر ،
عملی است که با توجه به شرایط فعلی فرد خَیِّر ، بر اساس تحلیل وی نسبت به موقعیتی که در اجتماع دارد ، از او سر زده است ، قرار نیست اگر شرایط اش تغییر کند ، باز هم همین فعل از او صادر گردد .
بنابراین :
توجیه اینکه وضعیت فلان کس الان چُنین است بنابراین در آینده چُنان نخواهد بود ، استدلال محکمی نیست .
کما اینکه انسان های بظاهر نازنینِ بسیاری با افزایش سطح اختیارات شان ( با اشک و آه و گریه و زاری و دعا و ندبه و آه و افسوس ! ) تبدیل به دژخیمانی شدند که روی چنگیز و هیتلر و صدام و .... ..... را نیز سفید کردند .
در فرهنگ و ادبیات گذشته مان نیز در حکایت های سعدی بسیار در این زمینه نکته آمده است :
از قبیل داستان آن که می گوید : درویشان را چیزی مده تا درویش بمانند و شاعران را چیزی بده تا بیشتر بخوانند .
یا داستان آن که می گوید :
آن که می ستاند درویش نیست ، و آن که درویش است نمی ستاند .
--------------------------------
بطور مثال با خود می گویند :
فلان کس دستی در کار خیر دارد
فلان کس نیت اش خیر است
مگر می شود کسی که نیت اش خیر است بعدا مرتکب سواستفاده از قدرتی که به او تفویض گردیده شود ؟
------------------------------------------
نیت خیر ، عمل خیر ،
عملی است که با توجه به شرایط فعلی فرد خَیِّر ، بر اساس تحلیل وی نسبت به موقعیتی که در اجتماع دارد ، از او سر زده است ، قرار نیست اگر شرایط اش تغییر کند ، باز هم همین فعل از او صادر گردد .
بنابراین :
توجیه اینکه وضعیت فلان کس الان چُنین است بنابراین در آینده چُنان نخواهد بود ، استدلال محکمی نیست .
کما اینکه انسان های بظاهر نازنینِ بسیاری با افزایش سطح اختیارات شان ( با اشک و آه و گریه و زاری و دعا و ندبه و آه و افسوس ! ) تبدیل به دژخیمانی شدند که روی چنگیز و هیتلر و صدام و .... ..... را نیز سفید کردند .
در فرهنگ و ادبیات گذشته مان نیز در حکایت های سعدی بسیار در این زمینه نکته آمده است :
از قبیل داستان آن که می گوید : درویشان را چیزی مده تا درویش بمانند و شاعران را چیزی بده تا بیشتر بخوانند .
یا داستان آن که می گوید :
آن که می ستاند درویش نیست ، و آن که درویش است نمی ستاند .
--------------------------------
مورد دیگری که در باره آن غفلت می گردد این است که همواره بخشش و دهش پس از تصاحب غنایم و یا مالی بدون زحمت صورت گرفته است .
یعنی کمتر دیده شده کسی دیگران را در دسترنج خودش سهیم کرده باشد مگر انواعی از اختلالات رفتاری و شخصیتی در کار باشد یا روابط نسبی و سببی .
بخشش های افسانه ای همواره با درآمدهای افسانه ای توام بوده ! و یا برای تصاحب موقعیتی خاص .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر