۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

توهمات برگزیدگی تاریخی

سعید عزیز :
در گذشته یعنی از حدود 50 سال پیش تا کنون که من تقریبا درک کرده ام ، علیرغم اینکه کاست و مشاغل و حرفه های اجدادی و نسل اندر نسل مانند قبل از انقلاب صنعتی دیگر وجود نداشت ، ولی کسانی که از خانواده هایی با ساختار قبیله ای طایفه ، ایلی و قلعه ای بیرون می آمدند ، هر چند به احتمال زیاد خود یا پدران شان زندگی قبیله ای یا قلعه ای را ترک گفته و در حاشیه یا درون شهرها زندگی می کردند ، ولی تاثیرپذیری و  الگو گیری مستقیم و موثر از وجدان جمعی حاکم بر قبیله ، قلعه ، خاندان یا سلسله ، هنوز پابرجا و حاکم بود .
یکی از دلایل عینی آن اینکه : بیشتر این افراد بعد از سی چهل یا پنجاه سال حضور در شهر یا مرکز ، نهایتا به روستا یا مسقط الراس خویش بازگردیده و پایان عمر را آن جا به سر می کردند .
یعنی از لحاظ ایفای نقش در جامعه : فرزندان ، آن چیزی می شدند که کهنسالان یا پدران و مادران خانواده آرزو می کردند .
در مواردی که ماموریت تاریخی ، وظیفه و سرنوشتی ازلی و ابدی یا دست کم اعصاری ، به این خواسته اضافه می شد ، رفتار فرد برای رسیدن به آن الگو و خواست آن وجدان خانوادگی (یا شاید اسم اش را بتوان ناخودآگاه قومی گذاشت ، نمی دانم ) ، غیرقابل توجیه با معیارهای امروزی بوده و هست .
یعنی فرد بدون در نظر گرفتن واقعیات اجتماعی ، مالیخولیا وار ، بدنبال تجربه آن حسی که خاندان در او تزریق کرده بود می رفت و یا هنوز می رود .
از این گونه شخصیت ها یا شاید بهتر است بگوییم اختلال شخصیت ها ، هنوز بسیار داریم :
کسی که بایستی علی بودن را تجربه و حس کند .
کسی که بایستی طبیب بودن را تجربه کند ، حتی اگر شده غیر قانونی مبادرت به درمان مردم کند .
کسی که بایستی هفت خوان رستم را یک به یک عین همان چه رستم گذراند بگذراند .
کسی که باید سه گروه دشمن ( ناکثین ، قاسطین و مارقین ) را درک کند و حتی کاری کند که دیگران نیز در این درک با او هم صدا گردند .
چنین شخصی بایستی لحظه ای از زندگی را تجربه کند که با صدای بلند بگوید :
"من چشم فتنه را درآوردم و جز من کسی جرات این کار را نداشت"
همان گونه که گفته اند ، علی (ع) چنین گفته است .
این نوعی اختلال در اتخاذ و ایفای نقش اجتماعی است .
نوعی اختلال کاراکتر و شخصیت ، به گونه ای که : مردمی که تمایل ندارند تجربه "دریافت ذهنی" مشترکی با این افراد نداشته باشند ، نمی دانند با آنها چه کنند .
آقای دکتر شریعتی و بسیاری از : تئوریسین ها ، انقلابیون و حاکمان فعلی ما و پیروان نظریه سلطنتی نژاد حضرت پیامبر ، بر این سیاق زندگی کرده و در جامعه تاثیرگذار بوده و هستند .
دکتر شریعتی ، علمی و تجربی ، مطلب نمی نوشت ،
او علی وار مطلب می نوشت ، بایستی زندگی اش
در تطابق با زندگی علی درمی آمد .

همان گونه که خودش در جای جای مطالب اش این مقایسه را با حوصله ، دقت و ظرافت انجام داده است .
این وضعیت را در کسان دیگری نیز که حتی همراهان ، همکاران ، همدستان و هم قطاران خود را یک روز جزو خوارج صف بندی می کنند روز دیگر جزو قاسطین و روزی ناکثین و در پایان ،  نیز ، همه را به جرم فتنه گری یا خروج از دین  به نهروان می برند ! ، بخوبی مشاهده می کنیم . تمه

هیچ نظری موجود نیست: