می گویند سوء ظن باعث افزایش تمرکز و حفظ و بخاطر سپردن موضوعات می گردد ، تصور می کنم عکس موضوع نیز صادق باشد یعنی بخاطر سپردن مسائل ، مواضع و رویدادها ، باعث سوء ظن و بدبینی می گردد .
یا به عبارت دیگر در سپهر سیاسی مشخصی و وقتی که یقین داریم با جماعت ناکارآمد و سفسطه گری سروکار داریم ، ناگزیر ، جبرا ، منتهی به سوء ظن می گردد .
یا به عبارت دیگر در سپهر سیاسی مشخصی و وقتی که یقین داریم با جماعت ناکارآمد و سفسطه گری سروکار داریم ، ناگزیر ، جبرا ، منتهی به سوء ظن می گردد .
در مورد اخباری که این روزها می رسد ، از توافق و عده ای آن را پیروزی ملی بحساب می آورند ،
داشتم با خودم می اندیشیدم که چرا نبایستی "ورجه وورجه" کنم ! ، چرا نبایستی خودم را دلخوش و خوشحال از شکستن شاخ غول (شیطان بزرگ) نشان دهم ، مگر این حرکت رو به جلو نیست ، مگر نگفته اند گام به گام پیروزی به دست می آید ؟
پس چرا دست از این "آیه یاس" خواندن برنداریم و حالی خوش نداریم این دل پر سودا را !؟
فراموش کردن براستی مایه خرسند زیستن است ، به شرط آن که موضوع فراموشی از موضوعاتی باشد که تکرار ناپذیر است :
دعوای ارثیه پدری در هر عمر یک بار اتفاق می افتد و کم و زیاد و خوب و بد آن را بایستی فراموش کرد و ناملایمات را بخشید .
کم یا زیاد بودن جهیزیه بانوی منزل و بلند و کوتاه شدن یا نشدن ، نزد مهمانان طرف مقابل ، خیلی ناراحت کننده است ، اما به دل خوشی اینکه در طول عمر دیگر قابل تکرار نیست ، هم می توان بخشید و هم می توان فراموش کرد .
با خودم گفتم : خوب به میمنت و مبارکی همه اوضاع و احوال و شواهد دلالت بر این دارد که نظام یا حاکمیت یا آقا ، یا هر چه باید نامید و نام نهاد ، دیگر تصمیم دارند با نظام بین الملل رفتار درست و متعادل داشته باشند .
یک باره یادم آمد در ابتدای چرخش سیاست به سمت ادامه غنی سازی و به خیال خودشان جبران خراب کاری های دولت خاتمی ، احتمالا در پاسخ به منتقدان ، آقای محسن رضایی در یک سخنرانی و توجیه تلویزیونی چنین توجیه می کردند که :
"فرض کنیم غنی سازی اسلحه ای باشد که غرب یا آژانس ما را با آن نشانه گرفته است ، ماشه آن تداوم غنی سازی است ، دست خودمان است ، هر وقت احساس کردیم که الان می خواهند ماشه را بچکانند ، با پذیرش غنی سازی می توانیم تمام اقدامات آنها را متوقف کنیم ". یا چیزی نزدیک به همین مضمون .
متاسفانه هر قدر تلاش کردم ، فیلم سخنان آقای محسن رضایی را نتوانستم روی اینترنت پیدا کنم .
درست بخاطر ندارم آیا این سیاست را با سیاست پذیرش قطعنامه 598 (درست سر بزنگاه ) مقایسه کرد یا خود من برایم چنین منظره ای تداعی شد !؟ .
بنابراین با توجه به سخنان صریح و غیرقابل پرده پوشی و تاویل و تفسیر رهبری مبنی بر ظاهری بودن نرمش و نمایشی و به اصطلاح مصلحتی بودن آن ، مشابه نقل قولی که در مورد کاربرد "خدعه" توسط امام خمینی می شود ، جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی ماند که این چرخش از سر اضطرار و سردرگمی است ، از سر تقیه است و چون تغییر مشخصی در مکانیزم اتخاذ تصمیمات اساسی نظام بوجود نیامده است ، بنابراین :
خوشحالی در این زمینه را نوعی زودباوری و ساده اندیشی می دانم .
۱ نظر:
بله ! همه اینها از نظر آقایون موقتی و تاکتیکی هست ! اما آیا نمیفهمند که هرسال بیشتر از قبل قدرت و توان تاثیرگزاری شلان را در منطقه و در میان فکر جامعه خودشان از دست میدهند !؟
تا کجا میشه از واقعیت فرار کرد و اون رو تاکتیک (شما بخونید گول زدن ساده لوحان و چشم خود را خاب گرفتن بر چاله های پیش رو) خاند !؟؟
ارسال یک نظر