یکی از دوستان بزرگوارم در رشته حسابداری و حسابرسی موضوع جالبی را در محفلی تخصصی طرح نموده بود .
صرف نظر از اینکه یقین دارم تلاش های ایشان همواره در مسیر احقاق حق می باشد ولی از جنبه دیگری موضوع محل مناقشه می باشد .
-----------------------------------
از نظرگاه دیگری و از دید اقتصادی-سیاسی-اجتماعی موضوع ، می توان گفت :
یکی از خصوصیات جامعه مدنی ما افشا نکردن روابط مالی بین اشخاص است و یا بردن این روابط مالی در قالب وقف ، نذر ، خیریه و نیکوکاری و این گونه قالب ها می باشد .
در سطوحی نیز بعضی از اقشار و فرقه ها موفق شده اند نیات و اهداف خود را در قالب قوانین لازم الاجرای کشوری به تصویب برسانند و انواع معافیت ها را برای مجموعه خویش کسب کنند .
طبیعی است که این موفقیت ، اقشار دیگر را نیز ترغیب می کند به همان روش ها تاسی کنند .
صرف نظر از این که در عالم واقع موضوع این پست مشمول چه حکمی باشد ، تصور کنید دولتی را که به هرکس برای دریافت حقوق و عوارض دولتی و مالیات متعلقه رجوع می کند ، مصادف می شود با اینکه فعال اقتصادی مورد نظر یا :
در امور خیریه و نیکوکاری (مثلا مدرسه سازی یا ... ) مشغول است !
یا سرپرست موقوفات !
متصدی و مسئول بنیاد یا نهادی معاف از شمول قانون !
یا بر اموال چند بچه یتیم نظارت دارد !
یا مال مورد نظر متعلق به چند طفل صغیر می باشد !
یا طلب دولت و دستگاه را قبلا بعنوان وجوهات شرعی به مرجع نامعلومی پرداخت کرده است !
یا به رایگان و به صورت هبه و صلح با یکدیگر معامله کرده اند .
اگر شما جای مامور دولت باشید چه احساسی خواهید داشت !؟
البته من هیچ ارتباطی بین کیس مطرح شده توسط استاد کشفی و موضوع مطالعه مورد علاقه خودم نمی بینم ، اما از فرصت و توجه دوستان برای طرح نظریه خودم استفاده کردم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر