احزاب فرمایشی
و
اما راجع به مملکت خودمان. اینکه با یک روز و دو روز نمیتوانیم ما صحبتش
را بکنیم، بدبختیهایی که ما در مملکت خودمان داریم. دولتها میآیند و
میروند؛ هر دولتی هم میآید یک حزبی درست میکند ـ هر دولتی. شما از آن
وقت تا حالا هر چه دیدید، یکی «حزب مردم» درست میکند، یکی حزب چی درست
میکند، یکی «حزب ایران نوین» درست میکند، یکی حزب چه. هی حزب درست
میکنند. اصلاً در ایران حزب معنا ندارد؛ در هیچ جای دنیا؛ مگر آنهایی که
مثل ایران هستند. مملکت یک حزبی اصلاً معنا ندارد، حزب زوری معنا ندارد.
سِجِلهای مردم را از دهات میگیرند؛ رجوع
کنید به این دهات ببینید سجلهایشان را میگیرند نامنویسی میکنند در حزب. این بیچاره نمیداند «ایران نوین» اصلاً یعنی چه! اطلاع از این ندارد، فضلاً از اینکه آن اساسنامه را بفهمد؛ اصلاً نمیفهمد این بیچاره «اساسنامه» چیست. این بیچارهها را، این بیدینها میخواهند جمع کنند در یک محیطی زنده باد بگویند؛ فقط همین. از این جمعیت بدبخت بیچاره این معنا را میخواهند که اجتماع کنند، یک اجتماع انبوهی از جمعیتها بشوند، بعد دنبال اینها بیفتند و برایشان هورا بکشند و زندهباد بگویند. از اینها ـ بیچاره ـ همین قدر میخواهند.
کنید به این دهات ببینید سجلهایشان را میگیرند نامنویسی میکنند در حزب. این بیچاره نمیداند «ایران نوین» اصلاً یعنی چه! اطلاع از این ندارد، فضلاً از اینکه آن اساسنامه را بفهمد؛ اصلاً نمیفهمد این بیچاره «اساسنامه» چیست. این بیچارهها را، این بیدینها میخواهند جمع کنند در یک محیطی زنده باد بگویند؛ فقط همین. از این جمعیت بدبخت بیچاره این معنا را میخواهند که اجتماع کنند، یک اجتماع انبوهی از جمعیتها بشوند، بعد دنبال اینها بیفتند و برایشان هورا بکشند و زندهباد بگویند. از اینها ـ بیچاره ـ همین قدر میخواهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر