۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

تو مو می بینی و من پیچش مو !

تو مو می بینی و من پیچش مو : 
توی اخبار می خوانی : 
... کودک دور از خانه و خانواده شب ها کنار خیابان یا ترمینال ها می خوابند و با دزدی ، واکس زنی ، مقوا جمع کنی و گدایی روزگار می گذرانند ... 
من نگران اون هایی هستم که ترمینال توی شهر شان آن قدر وسعت و امکانات شهری و عمومی ندارد که بتواند کودکان بد سرپرست شهر را در پناه خودش نگاه داری کند ، 
من برای آن هایی که راه زندگی کردن بیرون خانه ، توی خیابان ها ، پارک ها و ترمینال ها را یاد نگرفته اند و اگر هم فرار موفقی از دست والدین خشن ، زورگو ، معتاد ، تن فروش ، ... داشته باشند  به سرعت سر از دانشگاه خلاف ( زندان ) در می آورند یا جذب باند های سرقت و فروش مواد مخدر می شوند . 
تو متاسف هستی که آمار طلاق بالا رفته و روز بروز زوج های جوان تری از هم جدا می شوند ؛ 
اما من برای آن هایی که هنوز نمی توانند مستقل و بدون آقا بالاسر زندگی کنند متاسفم  ،
من برای آنهایی که نمی توانند طلاق بگیرند دل ام می سوزد ! . 
من برای آن هایی که کتک ها و تجاوزهای جنسی دلبخواه و گاه و بیگاه به اصطلاح زوج شان را مجبور اند تحمل کنند و از ترس سرزنش خانواده و آشنایان یا چشمان و نیات ناپاک و هوس آلود مردان ترجیح می دهند اسم کسی روی شان باشد افسوس می خورم . 
تو در اخبار می شنوی که در فلان کشور انسانی سر دشمن اش را برید یا با بمب انتحاری خود و زورگویان و ستم کاران را منفجر کرد و خوشحال می شوی که در جای دیگری امنیت برقرار است ! ، 
من نگران تغییر روش و مجرا دادن این خصومت ها به سمت خود فرد و متوجه شدن تمایلات آسیب رساندن به دیگری به "آسیب رساندن به خود" و افزایش آمار خودکشی ، اعتیاد ، سرعت غیر مجاز ، خشونت با کودکان ... کلا نگران مکانیسم "جابجایی"  می باشم . 


تو با خودت می اندیشی : " چه خوب بود آن روزگار ها ! ، زنان کنار جوی آب رخت می شستند ، بچه ها هم همان جا بازی می کردند و ... 
من چشم های تراخم گرفته کودکانی که در  آب آن جوی آب تنی کرده اند را می بینم ،
 خانواده ای که گرفتار انگل اکسیور و آسکاریس  بخاطر شستن ظروف در آن آب شده اند به یادم می آید .
 انگشتان کج و معوج شده ( دفرمه شده ) دختران و زنان در نظرم می آید که در آن آب سرد و کثیف رخت و لباس و ظرف شسته اند  و ...
تو خوشحال شدی آن روزی که شنیدی بیشتر خلبان های عراقی که در بمباران ایران در دوران هشت سال جنگ مصیبت بار روی شهر های ایران بمب ریخته اند ترور شده اند ، 
وقتی شنیدی بسیاری از سیاستمدار های عراقی از خودمون هستند بدون اجازه ایران آب نمی خورند ! ، از ما دستور می گیرند ، افتخار کردی و بالیدی حتی به  رئیس جمهور و نمایندگان افغانستان هم ما با رشوه دادن می گوئیم که چکار بکنند ، چکار نکنند ! ؛ 
اما من می دانستم که روزی تاوان  این دخالت های غیر اخلاقی ، انسانی ، عرفی ، قانونی را خواهیم داد و داعش های هر دیار جبران خواهند کرد .     ....
....

هیچ نظری موجود نیست: