دو روز است که ناخواسته ! درگیر گفتگو در مورد وضعیت مصلحان اجتماعی دوران مشروطیت و رنسانسی که در آن زمان رخ داد و نقش حافظ و سایر شاعران عارف مسلک رند و نظر باز در جامعه مان گردیده ام .
...
در جامعه ما با سازوکار فعلی (و شاید قبلی) لازم است فرد از پای منقل تریاک برخاسته به اداره رود و حکم اعدام قاچاقچی تریاک را صادر کرده و دوباره به منزل پای منقل تریاک برگردد ! .
داستان های بیشماری از نشئه بازی های بزرگان ، اکابر ، اوتاد ، مراجع ، قاضی القضات ها و دیگران شنیده اید .
فلان قاچاقچی اعتراف کرده یک کیسه را هم تعارفی برای فلان ... بردم و ... .
براستی چگونه برای خود فرد نگاه داشتن این تناقض ها ، هموار می گردد .
با یک جمله :
صراحی می کشم پنهان و خلق دفتر انگارند (حافظ) .
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب ، چون نیک بنگری همه تزویر می کنند . (لسان الغیب ! )
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام ، گه نزد حلال ایم و گهی نزد حرام
مائیم در این گنبد فیروزه رخام ، نی کافر مطلق نه مسلمان تمام (خیام) .
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز ، مست است و در حق او کس این نظر ندارد (لسان الغیب ! حافظ شیرازی )
مائیم و موج سودا شب تا بروز تنها ، خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن (مولوی)
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند ( مولوی)
ای اول و ای آخر خلقان همه تو ، خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز ( خیام) .
ننگ بنگ و خمر بر خود می نهی تا دمی از خویشتن تو وا رَهی ( مولوی یا عطار ؟ )
اما برای کسانی که به اندازه یک استاد دانشگاه یا یک فرد تحصیل کرده نازک اندیش و سخت گیر نیستند چه ؟
چگونه ممکن است کسی هنگام قمه زدن ، زنجیر زدن ، سینه زدن و حالت های هیستریک دیگر که کمابیش دیده و شنیده ایم مست لایعقل باشد ؟
حکایت اش را شنیده اید که آخوندها پای منبر برای کسانی که توان حلاجی کردن اشعار خیام و حافظ و امثالهم ! ، را ندارند تعریف می کنند :
"میگویند شخصی شراب خورده بود
در بازار دید امام صادق داره به سمتش می اید ( طرف آنقدر معرفت داشت که بداند امام صادق بر همه چیز احاطه دارد )
شرمنده شد ، رفت یه گوشه ای ایستاد و پشتش را کرد به دیوار که هم او آقا را نبیند و هم اقا او را نبیند!
چند دقیقه بعد دید دستی کسی به شانه هایش خورد ، برگشت دید امام صادق هستند ، شرمنده شد
آقا بهش گفتند : جوان ، اگر بدترین گناه ها را هم کردی هیچ وقت از ما اهل بیت روی برنگردان . "
در کتاب عرفان عارفان مسلمان ، نویسنده ، نیکلسن ابراز تعجب می کند از این که چرا برق تناقض باورهای متناقض و متضاد چشم شرقیان را آزار نمی دهد و این "ایمان آورندگان راستین" ( مطابق برگردان مترجم کتاب ) متوجه این تناقض ها نمی گردند ؟ .
به دنبال متن اصلی کتاب هستم تا ببینم واقعا چه گفته که این گونه ترجمه شده است ! ؟ .
...
در جامعه ما با سازوکار فعلی (و شاید قبلی) لازم است فرد از پای منقل تریاک برخاسته به اداره رود و حکم اعدام قاچاقچی تریاک را صادر کرده و دوباره به منزل پای منقل تریاک برگردد ! .
داستان های بیشماری از نشئه بازی های بزرگان ، اکابر ، اوتاد ، مراجع ، قاضی القضات ها و دیگران شنیده اید .
فلان قاچاقچی اعتراف کرده یک کیسه را هم تعارفی برای فلان ... بردم و ... .
براستی چگونه برای خود فرد نگاه داشتن این تناقض ها ، هموار می گردد .
با یک جمله :
صراحی می کشم پنهان و خلق دفتر انگارند (حافظ) .
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب ، چون نیک بنگری همه تزویر می کنند . (لسان الغیب ! )
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام ، گه نزد حلال ایم و گهی نزد حرام
مائیم در این گنبد فیروزه رخام ، نی کافر مطلق نه مسلمان تمام (خیام) .
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز ، مست است و در حق او کس این نظر ندارد (لسان الغیب ! حافظ شیرازی )
مائیم و موج سودا شب تا بروز تنها ، خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن (مولوی)
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند ( مولوی)
ای اول و ای آخر خلقان همه تو ، خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز ( خیام) .
ننگ بنگ و خمر بر خود می نهی تا دمی از خویشتن تو وا رَهی ( مولوی یا عطار ؟ )
اما برای کسانی که به اندازه یک استاد دانشگاه یا یک فرد تحصیل کرده نازک اندیش و سخت گیر نیستند چه ؟
چگونه ممکن است کسی هنگام قمه زدن ، زنجیر زدن ، سینه زدن و حالت های هیستریک دیگر که کمابیش دیده و شنیده ایم مست لایعقل باشد ؟
حکایت اش را شنیده اید که آخوندها پای منبر برای کسانی که توان حلاجی کردن اشعار خیام و حافظ و امثالهم ! ، را ندارند تعریف می کنند :
"میگویند شخصی شراب خورده بود
در بازار دید امام صادق داره به سمتش می اید ( طرف آنقدر معرفت داشت که بداند امام صادق بر همه چیز احاطه دارد )
شرمنده شد ، رفت یه گوشه ای ایستاد و پشتش را کرد به دیوار که هم او آقا را نبیند و هم اقا او را نبیند!
چند دقیقه بعد دید دستی کسی به شانه هایش خورد ، برگشت دید امام صادق هستند ، شرمنده شد
آقا بهش گفتند : جوان ، اگر بدترین گناه ها را هم کردی هیچ وقت از ما اهل بیت روی برنگردان . "
در کتاب عرفان عارفان مسلمان ، نویسنده ، نیکلسن ابراز تعجب می کند از این که چرا برق تناقض باورهای متناقض و متضاد چشم شرقیان را آزار نمی دهد و این "ایمان آورندگان راستین" ( مطابق برگردان مترجم کتاب ) متوجه این تناقض ها نمی گردند ؟ .
به دنبال متن اصلی کتاب هستم تا ببینم واقعا چه گفته که این گونه ترجمه شده است ! ؟ .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر